جمعه، دی ۰۸، ۱۳۸۵
ترين ها
در ميان اخبار سينمائي خوانده ايم كه مثلا آقاي براد پيت از برترين پشتكار دار هاي ( بخوانيد كون ) هاليوود شناخته شده اند و در اين ميان خانم جنيفر لوپز نيز در ميان زنها از اين رتبه بسيار مهم برخوردار است
اما در جديدترين نظر سنجي هاي به عمل آمده ، خانم تازه وارد به دنياي حرفه ائي سينما به لحاظ زيبائي سينه نيز انتخاب شدند و هاليوود در تكميل كلكسيون خود در ارتباط با زيبا شناسي اندام ، كم كم دارد به موفقيت نزديك ميشود
اين فيلم را ببينيد
چهارشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۵
وقتي يك هلندي ميره ايران
اگر ديدين كه سوژه گويا نيست ترجمه اين گفته ها رو هم براتون مي نويسم ، ولي تصورم اينه كه با ديدن فيلم نيازي به ديالوگ نوشتاري من نباشه خودتون ببينيند
سهشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۵
بازي يلدا
از قافله دورماندم آن هم به دليل كارخانه سنگ سازي كه اينجانب همواره با خود يدك ميكشم . آزارتان ندهم كه اينجانب سالهاست به لحاظ ساخت تركيبات كريستالي زيبا و خشن در يكي از كليه هاي نازنين ، گرفتار دردي هستم كه در علم پزشكي به عنوان يكي از دردمندترين دردها شناخته شده است و به اين لحاظ اين چند روز اخير نيز كمتر به وبلاگستان فارسي سر زدم
مسابقه ائي زيبا داشته است اين وبلاگستان فارسي كه قدري دير متوجه شديم و عده ائي +، + از دوستان گرامي زحمت دعوت اينجانب را به نوشتن در باره اين مطلب كشيده بودند كه از آنان و ساير دوستان ديگر كه احتمالا هنوز وقت سر زدن به وبلاگشان برايم فراهم نشده است ، قدر داني ميكنم
اگر اين مورد ذكر شده را كه ميتواند يك خاصيت فيزيكي از اينجانب باشد را به عنوان اولين مورد ميپذيريد ، من در اولين فرصت مطلبم را كامل خواهم كرد . برويم ببينيم اين ليزر درماني چه ميكند كه البته قبلا امتحانش كرده ايم
پ . ن
اگر اولين گفته رو قبول ندارين خب اشكالي نداره از اينجا به بعد رو بخونين
اولندش : هر چيز جديدي كه ميخرم خيلي ذوقش رو ميكنم و دوست دارم در اولين فرصت از حالت آكبند بيرونش بيارم و مورد استفاده قرارش بدم
دومندش : از سر و كله زدن با آدمهاي بي منطق كه ميخوان فقط حرفهاي خودشون رو به كرسي بنشونن ، فوق العاده متنفرم
سومندش : از معدود مردهاي ايراني هستم كه تو كار خونه به همسرم خيلي كمك ميكنم و كلا اين كارو خيلي دوست دارم
چهارمندش : تميزي و انظباط رو خيلي دوست دارم
پنجمندش : دوست دارم كمك كنم و تا جائي كه ازم كاري بر مياد براي كسي انجام بدم
و اما اين سنگه يه جائي رفته كه فعلا كاري به كار ما نداره تا ببينيم چه وقت خفتمو ميگره . قربونش برم به هر دكتر و بيمارستاني هم كه سر ميززني همه در تعطيلات كريسمس به سر ميبرند . فعلا يه كوچولو آبجو بخوريم ببينيم چه ميشه شايد خودش رضايت بده . تا يادم نرفته بگم كه خوبي اين دعوت كردنها اينه كه وبلاگها به هم ديگه معرفي ميشن . البته من هر چي اومدم يكي رو معرفي كنم ديدم توسط يكي ديگه از عزيزان دعوت شده و براي همين از كل وبلاگستان فارسي ميخوام كه اين دعوت رو بپذيرند
یکشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۵
ميداف
چند وقتي است كه با نازنين مردي آشنا شدم و دنياي مجازي وخواسته ائي كه از طرف من براي ايشان ارسال شد، ما را به هم نزديك كرد . تو اين چند روز اخير داشتم وبلاگ ايشان را مرور ميكردم تا ببينم دنيا از ديد فردي كه با آب و اقيانوس و كشتي و دريانوردي سر و كار دارد ، چه شكلي ديده ميشود . به هر حال دنياي زيبائي است دنياي دريا نوردي و از ديد من كه هميشه بزرگان و گذشتگانمان ما را به پخته شده انسان به لحاظ رفتن به مسافرت ، ترغيب و تشويق ميكردند ، خواندن خاطرات جناب ميداف بسي لذت بخش و در عين حال آموزنده است . توصيه ميكنم از اين بخش شروع كنيد و بعد وبلاگش را مرور كنيد
شنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۵
دوشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۵
فرار از حقيقت - نظر شخصيم در ارتباط با نوشته ائي از وبلاگ وب نوشت
بعضي اوقات براي فرار از حقيقت مجبور ميشويم و يا تحت تاثير قرار ميگيريم و يا از زور شكم سيري - البته نه به معناي عاميانه و بد آن - حاضر ميشويم كه هر چيزي را به شكلي ديگر نگاه كنيم و در باره اش قلم فرسائي كنيم بعضي اوقات هم فقط و فقط با موضوعي به شكل مقطعي بر خورد ميكنيم و با گفته ديگران به اين فكر فرو ميرويم كه اينها چه آدميان پوچ و بي ارزشي هستند كه مثلا براي بدست آوردن پناهندگي " بعضي " چيزها را خرج اداره پناهندگي ميكنند
اگر تصور كنيم كه عده ائي خيلي احمقند - مثل آلمانيها كه فكر كنم دوست حضرتعالي اينچنين پنداشته است - كه شخصي بيايد و در روزنامه وطني چاپ خارج از كشورش مطلبي را به شكل آگهي چاپ كند و برايش قيمتي بپردازد و بعد آن را به اداره پناهندگي دولت آلمان بدهد و بعد اين اداره امور اتباع كشور مربوطه دو دستي به ايشان اقامت آلمان را آنهم طي مراسم با شكوهي كه برايش ميگيرند و شام و مهماني و سور هم ميدهند ، اعطا كند ، سخت در اشتباهيم و يا اصلا از قوانين مربوط به پناهندگي بي خبريم
وبلاگ نويس محترم ، آيا آقاي گنجي هم با حرفهائي كه ميزند دوست داشته است كه به محض خروجش از ايران درخواست پناهندگي كند ... آيا افرادي كه در كنفرانس برلين بودند و حرفهائي بر خلاف ميل جمهوري ايران زدند ، ميخواسته اند كه در مرزهاي خارج از كشورشان درخواست پناهندگي بدهند ، ايا تصور نميكنيد افرادي چون اين اشخاص و آنهائي كه شما بدانها اشاره كرديد ( پارسال در محيط سياسی ايران ديدم يکی از فعالان سياسی خيلی حرفهای راديکال و افراطی ميزند. طبق معمول از آقای خاتمی و اصلاح طلبان هم انتقاد های گزنده تر ميکرد ازتاجزاده پرسيدم چرا اين آقا اينگونه حرف ميزند، گفت دورادور شنيده ام قصد رفتن دارد و برای بهتر پناهنده شدن نياز به اين سخنرانی ها دارد. اتفاقا هم همين طور شد. اين منش باز هم در مورد افراد ديگر انجام شد. مثل بعضی از آنهايی که تازگی برای تحريم انتخابات مينويسند و کلی به آقای خاتمی بد وبيراه ميگويند ) خود عين واژه پناهنده هستند و نيازي به جمع و جور كردن مدارك ندارند . تصور كنيد روزي همين آقاي تاجزاده بخواهد به يكي از كشورهاي پناهنده پذير ملحق شود ، آيا نيازي به مدرك دارد ؟ يا افرادي چون ايشان و حتي خيلي عادي تر و بدون پست و مقام در جمهوري ايران
اگر چه اينها خود جاي صحبت دارند و با يك فرد عادي كه دوست حضرتعالي براي شما توضيح داده است تفاوت آنچناني دارند . البته اين موضوع و اين مطلب را از اين باب گفتم كه روشن شود كه به راستي چقدر از مسائل ايران خودمان آشنائي داريم و چقدر از نزديك مشكلات مردم را ميبينيم و چقدر به خود حق ميدهيم كه حتي اگر شده به اين شكل هم تقاضاي پناهندگي كرد ، آن را باور كنيم و دنبال چاره ائي باشيم كه بدانيم چرا پناهنده ، چرا مهاجرت ، و مثلا چرا فرار مغزها ... حتما در زمان صدارت خود در واحدهاي ذيربط دولت ايران كه خود در قسمت بيوگرافي خود ذكر كرده ايد در اين باره زياد شنيده ايد و خدا را شكر به دنياي وبلاگ نويسي هم كه روي آورديد و و موتورهاي جستجوي اينترنتي امروز دنيا كه در عصر اطلاعات هر چيزي را به فاصله يك چشم به هم زدن در اختيار شما ميگذارد نيز ، دستي داريد
يك نكته نامفهوم را در نوشته تان متوجه نشدم و آن اينكه منظورتان از اينكه " سرنوشت آن عده ائي كه در ايران ميمانند را خرج اداره پناهندگي نكنيد " روي صحبتتان با سرنوشت چه كساني است
ولي ديديم كه هيچكدام از اين اتفاقات نيفتاده است و دولهاي اروپائي و در كل كشورهاي پناهنده پذير بر اساس موازين و قوانين مربوط به كنواسيون هزار و نهصد و پنجاه و يك ، حق پناهندگي را صرفا براي اشخاصي محفوظ ميدانند كه به نوعي با آن ارتباط داشته باشند
نويسنده گرامي و دوست وبلاگ نويس عزيز ، وقتي فردي براي خروج از مملكتش ناچار ميشود كه به كشوري ديگر وارد شود بايد براي ارائه درخواست پناهندگي خودش داراي مدارك باشد - آنهم نه از نوع آگهي كه دوست جنابعالي بدان اشاره داشته است - تا بتواند آن را به اثبات برساند و در مصاحبه هاي مربوط به ادارات اتباع خارجه كشور مربوطه مدارك ذكر شده را ارائه نمايد . اين كه نامبرده بعد از خروجش و وارد شدنش به كشور ديگر پناهنده پذير، اقدام به چاپ مطلب و يا عكس و فحاشي نسبت به ديگران بر آيد تا بتواند از حق پناهندگي استفاده نمايد امريست ساده باورانه و ساده انگارانه كه بايد قبل از گفتنش قدري به آن فكر كرد
نكند در ايران به افغانستانيها به اين شكل پناهندگي داده ميشود و اگر كسي بيايد و بگويد كه من به ملا عمر فحش دادم و يا عكس او را پاره كردم - منظورم در زمان طالبان است - به او پناهندگي اعطا ميكنند و اگر اينچنين است كه بايد بگويم از ايران من هرچه بگوئي بر ميايد
به هر حال دوست داشتم نظرم را در ارتباط با سرنوشت آن افرادي كه نميدان منظورتان چه كساني بوده است را نيز ميفهميدم تا شايد براي ان نيز نظري در ذهن خود داشته باشم . با سپاس
یکشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۵
نگاه غير عادي حسين خان وبلاگستان
قبلا هم از ايشان در ارتباط با توهين به جميع پناهندگان مطالبي خوانده بودم و اينكه ايشان از تعريف پناهنده نه آنچه را كه در متون حقوقي آمده است در سر ميپروراند و پناهنده را كسي ميداند كه صرفا شكنجه شده باشد يا به زندان رفته باشد آنهم از نوع سياسيش
نامبرده مجددا در دشمني شخصيش با نويسنده وبلاگ خر دبير خودش از تيتري استفاده كرده كه عموم را مورد هتاكي قرار ميدهد و با اينكه چند بار و در پستهاي متعدد از ايشان خواستم كه با نزاكت گفتاري نسبت به اقشار مختلف و از جمله پناهجويان و يا مهاجران صحبت كند ولي انگاري گوشش بده كار نيست و تصورش اينست كه گويا ما هم مثل نو پاياني كه وبلاگ ميخوانند و اسم حسين را ميشنونند ، به دنبال مطالب زيباي وبلاگش ميرويم و تشنه مطالب و نوشته هايش ميشويم
آقاي درخشان هر چيزي حرمت دارد و اگر حرمتش شكسته شود پرده هتاكي ها گستاخانه به پيش ميرود . پناهندگي هم حرمتي دارد كه من شخصا به شما اجازه نميدهم با نفهميدن و نداشتن علم به چار چوب حقوقيش به خود اجازه دهيد كه در باره آن صحبت كنيد . شما ميتوانيد مشكل شخصي خود را با استفاده از كلماتي بيان كنيد كه شامل عموم نباشد و صد البته به حركت در آوردن قلم بر روي اينترنت نيز بايد اين حرمت را نگه دارد و نويسنده نيز از اين امر آگاه باشد
از اين كه ميبينم نام وبلاگتان را به نگاهاي غير عادي حسين درخشان تغيير داده ايد قدري در نوشتارم كوتاه آمدم و متوجه شدم كه خودتان اذعان ميداريد كه نگاهتان غير عادي است . از اين كه بعد از مدتها و از طريق يك لينك به وبلاگتان آمدم و مطلب اشاره شده را در آن ديدم متاسفم
در ارتباط با وبسايتهائي وزين كه به دنبال پاسخي براي ديگران ميگرديد و وقتي صرف آن ميكنيد ، اندكي هم دست به سرچ اينترنت باشيد ،تا مفهوم كلمه پناهنده را نيزبه خوبي در سر بگنجانيد
پ . ن
قدري هم از اين وبلاگ نويس بياموزيد كه احترام ديگران را در گفته هايش لحاظ كرده و در دو سطر آخر مطلبش ، گفته هايش را شامل همگان ندانسته است . اگر چه در باب اين وبلاگنويس و نوشته ايشان نظر شخصي خودم را نيز خواهم نوشت
جمعه، آذر ۱۷، ۱۳۸۵
از تهران تا سيدنی با ويزای کار و تعطيلات
اشک در چشمان بيشتر اقوام دور و نزديک مجيد که برای بدرقه او به فرودگاه مهرآباد آمده اند، حلقه زده است. مجيد با ظاهری آراسته در حالی که کراواتی زده است، با تک تک بستگان خداحافظی می کند و به سمت در خروجی پروازهای خارجی حرکت می کند. ساعتی می گذرد و هواپيما از باند فرودگاه مهرآباد به پرواز در می آيد و مجيد، يک قدم به تحقق آرزوی ديرينه خود که کار و زندگی در يک کشور پيشرفته است، نزديکتر می شود. او پس از مدتها پيگيری و پرداخت ميليونها تومان پول توانسته ويزای کار در استراليا را بگيرد
داستان غم انگيزي از بي بي سي در باره مهاجرت و يا پناهندگي در كشور استرالياست كه چون ديگر داستانهاي نقل شده توسط منابع خبري كشورهاي مهاجر پذير ادمها را از انجام سفر و هجرتي باز ميدارد .نميخواهم بگويم كه اين شكلي نيست ... اتفاقا هشتاد درصد اين داستان كه جنبه حقيقت نيز دارد ، درست است .... ولي حرف من با خواننده اين است كه آدمي براي رسيدن به هر هدفي بايد برايش هزينه پرداخت كند . استراليا يا اروپا و يك كشور از قاره آمريكا كه منزل عمه جان و خاله خانم آدم نيست كه تا از راه برسيم همه چيز حي و حاضر برايمان آماده باشد
در كشور خودمان نيز اگر قرار باشد از شمال به جنوبش برويم بايد چند روزي را صرف شناسائي محل و آداب و روسوم و چگونگي زندگي در آنجا كنيم .... چه برسد به اينكه قصد رفتن به خارج را در سر بپرورانيم
همه راهها و داستانها نيز اينطور كه در بي بي سي آمده نيست . اتفاقا اگر كمي نسبت به شرايط و محيط و اداب و روسوم و قوانين كشوري كه ميخواهيم به آن مسافرت كنيم آگاهي داشته باشيم و قدري مطالعه در باره سفرمان كنيم ، ميزان سختيها و شرايط ناهنجاري را كه امكان دارد در ابتدا ورود به كشور سومي برايمان اتفاق بيفتد را ، كاهش ميدهيم
تازه مگر استراليا ،اروپا و يا هر جاي ديگري كه امروز جوانان ما و يا بهتر بگويم ، حتي بزرگسالان ما قصد عزيمت به آنجا را دارند كتف بسته نشسته اند كه فلان مهندس با ليسانس برق و يا كارشناسي علوم انساني و يا هر آنچه شبيه اين آقا مجيد داستان بي بي سي است ، پايش به استراليا برسد و بعد هم او را روي سرشان حلوا حلوا
كنند كه اي بابا كجا بودي تا حالا
نه عزيزان .... اين شكلي نيست .... عرض كردم كه براي رسيدن به هر چيزي بايد هزينه اش را بپردازيد ..... پس اگر بعد از رسيدن به آن ديار ، خواسته تان تامين نشد و تفكر شما آن چيزي نبود كه حالا شاهدش هستيد ، پس بايد براي يكي كردن تفكر قبل از سفر با آرزوي خودتان هزينه ديگري را نيز متحمل شويد
هزينه دادن گاهي اوقات شيريني و حلاوت خاصي دارد
چهارشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۵
چين: ده و نيم درصد رشد اقتصادى و حدود يك بيليون دلار ذخيره ارزى
وقتي مطلبي در ارتباط با چين ميخونم نا خود آگاه ياد حرفهاي دكتر شاهنده استاد دانشكده مون ميفتم كه حدود پانزده سال پيش سر كلاس درس چين ميزد . البته درس چين به عنوان دو واحد اختياري بود كه من اونزمان برداشتم و از دروس اجباري نبود . به هر حال يادم مياد با چنان آگاهي از اين ابر قدرت آينده سخن ميگفت كه انگار همه چيزه داره ميبينه و الحق كه همه چيزا رو هم خوب ديده بود . اين مطلب رو بخونيد
شنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۵
پنير .... ـ اسمش رو نبر بده
قبلا نسرين گرامي ، دوست و هم كشوري ! محترم در باره اين پنير يه مطلب پابليش كرده بود كه چند لحظه ائي آرشيو وبلاگش رو زير و رو كردم ولي موفق به پيدا كردنش نشدم . به هر حال از اونجا كه مخ ايروني واسه هر چيزي يه دليلي پيدا ميكنه ، اين پنير معروف و نامدار كه در فيلم مربوطه ساخت كشور آلمان معرفي شده حكايتي داره كه بس برازنده نامشه . ميگين نه ! خب خودتون ببينيد
حق پناهندگى براى زنان خشونت ديده
در بسيارى از كشورهاى دنيا زنان زير پيگردند، شكنجه مىشوند، مورد تجاوز قرار میگيرند و در پى اعمال خشونت نقص عضو پيدا ميكنند - چون زناند. اگر چه كنوانسيون ژنو مصوبه ۲۸ ژوييه ۱۹۵۱ به كسانى كه مجبور به ترك وطن خود میشوند، قول مىدهد كه بتوانند در كشورى ديگر پناه جويند، اما واقعيت در مورد زنانى كه به خاطر زن بودن خشونت ديدهاند، چيز ديگرى است
یکشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۵
نرگس دو
سريال نرگس كه در ايران سر و صداي زيادي پيدا كرده بود تماشاچيان زيادي را در هنگام پخش اين مجموعه با خود به همراه داشت . از جمله مسائلي كه در حاشيه اين سريال بود پخش فيلم " نرگس دو " بود كه تحت همين عنوان تا به حال بيش از صدها هزار نسخه از آن در بازار ايران پخش شده است . مطلبي خواندم در وبلاگ بي بي سي فارسي كه بد نيست شما هم در جريان قرار بگيريد . توصيه ميكنم كه بخش نظرات در باره اين مطلب را هم پيگيري كنيد
شنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۵
پنجشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۵
تولدم وبلاگم مبارك
چهارمين سال وب نويسي و لينك دادن به مطالبي كه تقريبا نود درصدش در ارتباط با اخبار مربوط به پناهندگي و مهاجرت بود ، تمام شد و از امروز وارد چهارمين سال تولد اين وبلاگ يعني " پناهندگي " با توضيحي كه هميشه بايد در خاطره ها بماند - يك حق است ، نه يك امتياز - شدم . به هر حال خوب يا بد ، تلاش كردم كه در اين زمينه مرجع كوچكي باشم براي تمامي اخبار كه ميدانم حتما داراي نقائص فراواني نيز بوده است . اگر وقت نشد به تمام ايميل ها پاسخ دهم صرفا به اين خاطر بود كه در ارتباط با ايميل دريافت شده يا مطلبي را به شكل كلي نوشتم و يا مطلبي را در ارتباط با آن پيدا كردم و با دادن لينك ، آن را به خواننده معرفي كردم
سهشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۵
جمعه، آبان ۲۶، ۱۳۸۵
......
با اجازتون من دارم ميرم
پ . ن
با خودم عهد كرده بودم كه كامنت هاي بدون اسم و رسم رو پاك كنم . اين كامنت اگر چه اسم و رسمي نداره ، تازه محترمانه اينجانب رو شسته و بعدش هم چلونده و دست اخر رو طناب كه ولو نكرده هيچ ! با شدت و حدت در استفاده از كلمات فمنيستي ، به زمين كوبيده ... در بارش مينويسم
چهارشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۵
مصاحبه سايت شورا با دو تن از کارگران افغانی ساکن ايران
ايميلي داشتم از نويسنده يكي از وبلاگ نويسهاي افغانستان كه خواسته بود لينك اين نوشتار را در وبلاگ بگذارم . كمپيني هست در دفاع از حقوق مهاجران و پناهجويان افغانستان ساكن ايران كه ميتوانيد آن را مطالعه كنيد
دوشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۵
یکشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۵
چهارشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۵
چشمانداز تغيير قوانين آلمان در مورد وضعيت اقامتى پناهجويان
در آلمان حدود ۱۹۰ هزار پناهجو زندگى مىكنند . اين وضعيت اقامتى پيامدهاى اسفناكى براى زندگى پناهجويان، كه گروهى از آنها هم ايرانى هستند، داشته و دارد. بر اثر اعتراضهايى كه سازمانهاى مدافع حقوق بشر و شهروندى در آلمان كردهاند دولت اين كشور تصميم به تجديدنظر در شيوه دادن اقامت به پناهجويان گرفته است. حنيف حيدرنژاد، مددكار اجتماعى و مشاور امور مهاجران در شهر بوخوم آلمان به پرسشهايى در اين زمينه پاسخ گفته است
سهشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۵
شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۵
قصه حسين كرد شبستري
قديما وقتي واسه يه نفر زياد حرف ميزديم و يا ميخواستيم يك مطلب طنزي را تعريف كنيم كه قدري طولاني بود ، طرف به طعنه ميگفت : اي بابا قصه حسين كرد شبستري رو داري ميگي . خلاصه كه امروز ديدم دوباره سر و كله اين حسين آقا پيدا شده
پنجشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۵
وبلاگهاي ديني
بعضي مطالب و نوشته ها بد جوري آدم رو غلغلك ميده . با " قاف " و يا با " غين " فرقي نميكنه . فرقش اينه كه چه جوري ميشه واسه هر چيزي يه " چيزي " درست كرد . شما فهميديد من چي گفتم ، خودم كه نفهميدم ، لطفا همرامي كنيد تا مطلب برام جا بيفته
سهشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۵
متن كامل مصاحبه وبسايت استكهلميان با وزير جديد مهاجرت سوئد
وزير جديد در اين مصاحبه به سوالاتي پاسخ گفته است كه ميتواند پاسخي بر سوال شما نيز باشد . اين پاسخها كلا در زمينه مهاجرت و پناهندگي است كه ميتوانيد كل مطلب را در اين صفحه مطالعه كنيد
جمعه، آبان ۰۵، ۱۳۸۵
چهارم آبان مبارك باد
يه جورائي از ذهن آدم بيرون نميره .... منظورم اين روز چهارم ابان هست كه ميدونم واسه خيلي ها يه جائي تو ذهنشون باز كرده . بالاخره هر كسي يه نظري داره و دوست داره كه ديگران به نظرش احترام بگزارنند و حالا اگه خواستند، ميتونن نقدش بكنند .... به هر حال من به سهم خودم تولد اين يادگار رو به دوستدارانش و خانواده گراميش تبريك ميگويم . روحش شاد
پنجشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۵
شنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۵
جمعه، مهر ۲۸، ۱۳۸۵
یکشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۵
جمعه، مهر ۲۱، ۱۳۸۵
اعتراض پناهجويان در يكي از كمپهاي آلمان
کمپی که در پایان جاده ای سبز و در پشت انبوهی از درختان پیر و در کنار دریاچه کوچک و آرام بلانکن بورگ واقع شده، شاهد درد ساکت صدها پناهجوی آفریقائی، عراقی، لبنانی، ایرانی، ترک، افغان، روس و... می باشد. دراین کمپ هر فرد پس از معرفی خود با وعده اقامت موقت، مسکن می گیرد وبا گذشت مدتی متوجه می شود که این اقامتگاه موقت با همین امکانات حداقل، تبدیل به اقامتگاه دائم وی شده
یکشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۵
نسخه بتا بلاگر
ديروز اومديم يه پستي از شرايط كمپهاي آلمان رو انجام بديم ، ديديم كه بلاگر تشويقمان ميكند به نسخه جديد و استفاده از آن . خب ما هم ناچار شديم و وسوسه كه ببينيم اين نسخه جديد چه چيزا اضافه بر نسخه قبلي داره و ديديم كه نه بابا دست مريزاد
به هر حال بايد يه جوري لينكهاي وبلاگ دوستان رو نيز بچينم كه وقت ميبره و همچنين راست به چپ نويسي رو كنترل كنم كه سر فرصت انجام ميدم . شما هم اگه خواستيد امتحان كنيد
شنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۵
بر چيده شدن يكي از كمپهاي پذيرش اوليه در آلمان
کمپ پذيرش اوليه متقاضيان پناهندگی در شهر دورن در ايالت نوردراين وستفالن برچيده خواهد شد. وزارت کشور علت اين تصميم را ناشی از کاهش متقاضيان پناهندگی عنوان کرد. در ساليان گذشته از ظرفيت 600 تختوابی اين هايم، تنها 350 تخت، اشغال بوده است. نمايندگان ايالتی حزب سبزها خواهان آن هستند تا بودجه اين کمپ برای مصارف مربوط به انتگراسيون هزينه و به صندوق شهرداريها و بخشداری ها واريزشود. بدين ترتيب بسياری از پناهجويان شانس اين را پيدا خواهند کرد که سريعتر از خوابگاههای پناهندگان خارج شده و به يک خانه شخصی منتقل شوند. بدين ترتيب شانس آنها برای پيدا کردن کار نيز افزايش پيدا خواهد کرد
سهشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۵
رابطه بهائيت با زبان اسپرانتو
از خواندن مقالات و دانستنيهاي ارائه شده توسط وبسايت فارسي دويچه وله لذت ميبرم . اين مطلب رو تا ته بخوانيد تا هم اطلاعاتتان در باره زبان اسپرانتو بيشتر شود و همين كه بدانيد رابطه اش با بهائيت چيست و همچنين سردمداران نشر اين زبان در ايران را بشناسيد
یکشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۵
روي ديگر سكه رفراندوم در سوئيس
چند روز پيش مطلبي رو خوندم در روزنامه مترو كه مربوط به برگزاري رفراندوم در مورد پناهندگي بود و امروز هم لينكي رو ديدم در وبسايت استكهلميان و همچنين ايميلي داشتم از وبسايت فدراسيون پناهندگي با نوشته ائي از فرشاد حسيني دوست گراميم كه اتفاقا مدتها بود از ايشون خبري هم نداشتم . خبرها همگي حاكي از برگزاري رفراندم در كشور سوئيس بود . با هم اين مطلب رو بخوانيم
روز يكشنبه ٢٤ سپتامبر در سوئيس بر سر تصويب لايحه پناهندگى جديد رفراندم گذاشته شد . اين لايحه جديد با ٦٨ درصد آرا موافق مورد تاييد قرار گرفت. لايحه جديدى كه در سوئيس به رفراندوم گذاشته شد، در واقع پلاتفرم تعرض جناح راست جامعه براي يورش به حقوق و ارزشهاى انسانى در جامعه سوئيس بود. راست موفق شد به پلاتفرم تماما ضدانسانى خود مشروعيت اجتماعي دهد. بلافاصله پس از اعلام نتايج، خوشحالى و سرور جناح راست آغاز شد. آنها اين را پيروزى خود اعلام كرده و وزير دادگسترى سوئيس مسرورانه اعلام كرد كه " سوئيس بهشت، ديگر براى كسى اطاق ندارد." ميگويند مردم با راست است. ميگويند اين مردم هستند كه خواهان سخت تر شدن شرايط پناهندگى ميباشند. جناح رقيب و اپوزيسيون راست ها اين مسئله را از راست ميپذيرد و از چرخش به راست جامعه اظهار نگراني ميكند. اما واقعيت پس ماجراي رفراندوم سوئيس چيست؟
هيچ رفراندومى تمام خواسته ها و مطالبات يك جامعه را بيان نميكند. رفراندوم يك قالب حقوقى براى پروسه تصميم گيري محدود در چهارچوب دمكراسي است. معيارى براى مشروعيت اجتماعي مضامين آن نيست. رفراندوم كاراكتر جامعه را بيان نميكند. هيچ يك از مقولات حقوق انسانى مانند آزادي، عدالت اجتماعى حقوق انساني، حقوق پناهندگى از مجارى پروسه هاي دمكراتيك و رفراندوم بدست نيامده اند. همه اينها محصول يك دوره طولاني مبارزه و كشمكش حاد و جدي مكاتب و جنبش هاي اجتماعي بوده است. حقوق انسانى و عدالت و آزاديهاى اجتماعي همه در بطن يك تناسب قواى معين اجتماعي به نرم و قانون جامعه تبديل شده اند. مبارزه سياسى و اجتماعي جنبشها و احزاب بوده كه حقوق و قوانين انسانى را از خيابان به كريدور پارلمانها كشانده و تبديل به قانون كرده است. بنابراين هيچ ميزان آراي انتخاباتي و هيچ رفراندومى نميتواند نرم ها و ارزش ها و معيارهاى انساني را ساقط كند
پلاتفرم راست و ضدانسانى دولت سوئيس راى آورد. اما اين انتهاى راه نيست. آغاز يك مبارزه و كشمكش جدي براي دفاع از ارزش ها و معيارهاي انساني در جامعه سوئيس ميباشد. جنبش هاي اجتماعي سازمان ها و احزاب مدافع حقوق انساني با ديدن ميزان ٦٨ درصدى آراي مردم به كنج خانه هايشان نميروند. برعكس ميروند و جبهه نيرومند و قدرتمندترى ميسازند تا در مقابل يورش به ارزش هاى انساني مقاومت كنند
يورش اخير دولت سوئيس تنها به مسئله پناهندگى محدود نميشد. يك بخش ديگر قربانيان اين تعرض ضدانسانى راست، همانگونه كه بارها در تحليل هايمان گفتيم جامعه و رفاهيات مردم سوئيس است. يورش به حقوق پناهندگى حلقه ماقبل يورش به حقوق اجتماعي خود جامعه است. در جريان رفراندوم روز يكشنبه و همزمان با راي گيري در خصوص لايحه جديد پناهندگى رفراندومي در مورد بهبود سيستم بازنشستگي جامعه شد. در خصوص اين طرح نيز ٥٨ درصد راي دادند كه بهبود سيستم بازنشستگي را نميخواهند!! بحث افزايش تسهيلات براي بازنشستگان با طوماري به امضاي ١١٥٠٠٠ نفر از مردم سوئيس قبلا توسط مردم مطرح شده بود. اما سيستم دمكراتيك سوئيس اين مطالبه و اعتراض به حق مردم را با گلوله سركوب نكرد با راي سركوب كرد. وا رفراندم قطعا اين ١١٥٠٠٠ نفر و هزاران نفر ديگر را متقاعد نميكند كوه آتشفشان جنبش دفاع از رفاهيات و حقوق اجتماعي كارگران و بازنشستگان به زودي در سوئيس دهان باز ميكند
دولت و جناح راست سوئيس در پي رفراندوم روز يكشنبه دو يورش را به جامعه و ارزشاه انساني جامعه بطور موازي انجام داده است. در هر دو يورش، آسيب پذير ترين حلقه هاي جامعه را نشانه رفتند. پناهندگان و سالمندان. براى عقب راندن اين تعرض راست به حقوق انسانى بايد يك صف وسيع ائتلافي در هر دو جبهه ايجاد كرد. صفى كه همزمان در دفاع از حق پناهندگى و در دفاع از معيشت و زندگى بازنشستگان و سالمندان و به عبارتي در دفاع از حقوق و تامينات اجتماعي به ميدان بياييد
امروز شرايط مقابله با تعرض راست بر سر حق پناهندگى در سوئيس، قطعا سخت تر از قبل است. اما در عين حال پتانسيل اجتماعى بسيار وسيعترى را ميتواند در كنار صف مدافعان حقوق پناهندگى و انسانى بكشاند. بايد از همين امروز كلاه و كفش پوشيد و به سراغ جامعه رفت. به سراغ سازمان ها و احزاب مدافع حقوق انسانى بايد مبارزه قدرتمندى را براي يك شكست و عقب نشينى سازمان داد. كاري كه مردم هلند، چهار سال پيش با روى كار آمدن جناح راست انجام دادند. چهار سال پيش در هلند نيز راست ترين جناح پارلماني روى كار آمد. اما دفاع از ارزش ها و معيارهاي انسانى دفاع از حق پناهندگى به يك جنبش عظيم اجتماعي و بي نظيري بدل شد. شعله هاي مبارزه در سراسر هلند افروخته شد و پلاتفرم راست با مشكلات و موانع جدي و وسيعي مواجه شد. بسيارى از طرحها از جمله طرح اخراج ٢٦٠٠٠ نفر به شكست مواجه شد و كلا اين دوران سخت ترين دوران براي خود احزاب راست نيز بود. سوئيس نيز اكنون در ابتداي اين مسير كشمكش و تقابل اجتماعي قرار گرفته است. فدراسيون سراسري پناهندگان ايراني بايد اين موقعيت ويژه را دريابد و با تمام قوا براي مبارزه عليه تعرض راست و سازماندهي يك اعتراض وسيع و اجتماعي آمده شود. نه جاي ترس است نه جاي ياس و ناميدى و درنگ. بايد به سرعت متحد شد و به ميدان آمد. پرچم دفاع از حقوق انسانى در دست هاي ماست. بايد آن را در قلب جامعه سوئيس برافراشت و نه تنها از حقوق پناهندگى كه از كل حقوق انساني و اجتماعي جامعه دفاع كرد
چند روز پيش مطلبي رو خوندم در روزنامه مترو كه مربوط به برگزاري رفراندوم در مورد پناهندگي بود و امروز هم لينكي رو ديدم در وبسايت استكهلميان و همچنين ايميلي داشتم از وبسايت فدراسيون پناهندگي با نوشته ائي از فرشاد حسيني دوست گراميم كه اتفاقا مدتها بود از ايشون خبري هم نداشتم . خبرها همگي حاكي از برگزاري رفراندم در كشور سوئيس بود . با هم اين مطلب رو بخوانيم
روز يكشنبه ٢٤ سپتامبر در سوئيس بر سر تصويب لايحه پناهندگى جديد رفراندم گذاشته شد . اين لايحه جديد با ٦٨ درصد آرا موافق مورد تاييد قرار گرفت. لايحه جديدى كه در سوئيس به رفراندوم گذاشته شد، در واقع پلاتفرم تعرض جناح راست جامعه براي يورش به حقوق و ارزشهاى انسانى در جامعه سوئيس بود. راست موفق شد به پلاتفرم تماما ضدانسانى خود مشروعيت اجتماعي دهد. بلافاصله پس از اعلام نتايج، خوشحالى و سرور جناح راست آغاز شد. آنها اين را پيروزى خود اعلام كرده و وزير دادگسترى سوئيس مسرورانه اعلام كرد كه " سوئيس بهشت، ديگر براى كسى اطاق ندارد." ميگويند مردم با راست است. ميگويند اين مردم هستند كه خواهان سخت تر شدن شرايط پناهندگى ميباشند. جناح رقيب و اپوزيسيون راست ها اين مسئله را از راست ميپذيرد و از چرخش به راست جامعه اظهار نگراني ميكند. اما واقعيت پس ماجراي رفراندوم سوئيس چيست؟
هيچ رفراندومى تمام خواسته ها و مطالبات يك جامعه را بيان نميكند. رفراندوم يك قالب حقوقى براى پروسه تصميم گيري محدود در چهارچوب دمكراسي است. معيارى براى مشروعيت اجتماعي مضامين آن نيست. رفراندوم كاراكتر جامعه را بيان نميكند. هيچ يك از مقولات حقوق انسانى مانند آزادي، عدالت اجتماعى حقوق انساني، حقوق پناهندگى از مجارى پروسه هاي دمكراتيك و رفراندوم بدست نيامده اند. همه اينها محصول يك دوره طولاني مبارزه و كشمكش حاد و جدي مكاتب و جنبش هاي اجتماعي بوده است. حقوق انسانى و عدالت و آزاديهاى اجتماعي همه در بطن يك تناسب قواى معين اجتماعي به نرم و قانون جامعه تبديل شده اند. مبارزه سياسى و اجتماعي جنبشها و احزاب بوده كه حقوق و قوانين انسانى را از خيابان به كريدور پارلمانها كشانده و تبديل به قانون كرده است. بنابراين هيچ ميزان آراي انتخاباتي و هيچ رفراندومى نميتواند نرم ها و ارزش ها و معيارهاى انساني را ساقط كند
پلاتفرم راست و ضدانسانى دولت سوئيس راى آورد. اما اين انتهاى راه نيست. آغاز يك مبارزه و كشمكش جدي براي دفاع از ارزش ها و معيارهاي انساني در جامعه سوئيس ميباشد. جنبش هاي اجتماعي سازمان ها و احزاب مدافع حقوق انساني با ديدن ميزان ٦٨ درصدى آراي مردم به كنج خانه هايشان نميروند. برعكس ميروند و جبهه نيرومند و قدرتمندترى ميسازند تا در مقابل يورش به ارزش هاى انساني مقاومت كنند
يورش اخير دولت سوئيس تنها به مسئله پناهندگى محدود نميشد. يك بخش ديگر قربانيان اين تعرض ضدانسانى راست، همانگونه كه بارها در تحليل هايمان گفتيم جامعه و رفاهيات مردم سوئيس است. يورش به حقوق پناهندگى حلقه ماقبل يورش به حقوق اجتماعي خود جامعه است. در جريان رفراندوم روز يكشنبه و همزمان با راي گيري در خصوص لايحه جديد پناهندگى رفراندومي در مورد بهبود سيستم بازنشستگي جامعه شد. در خصوص اين طرح نيز ٥٨ درصد راي دادند كه بهبود سيستم بازنشستگي را نميخواهند!! بحث افزايش تسهيلات براي بازنشستگان با طوماري به امضاي ١١٥٠٠٠ نفر از مردم سوئيس قبلا توسط مردم مطرح شده بود. اما سيستم دمكراتيك سوئيس اين مطالبه و اعتراض به حق مردم را با گلوله سركوب نكرد با راي سركوب كرد. وا رفراندم قطعا اين ١١٥٠٠٠ نفر و هزاران نفر ديگر را متقاعد نميكند كوه آتشفشان جنبش دفاع از رفاهيات و حقوق اجتماعي كارگران و بازنشستگان به زودي در سوئيس دهان باز ميكند
دولت و جناح راست سوئيس در پي رفراندوم روز يكشنبه دو يورش را به جامعه و ارزشاه انساني جامعه بطور موازي انجام داده است. در هر دو يورش، آسيب پذير ترين حلقه هاي جامعه را نشانه رفتند. پناهندگان و سالمندان. براى عقب راندن اين تعرض راست به حقوق انسانى بايد يك صف وسيع ائتلافي در هر دو جبهه ايجاد كرد. صفى كه همزمان در دفاع از حق پناهندگى و در دفاع از معيشت و زندگى بازنشستگان و سالمندان و به عبارتي در دفاع از حقوق و تامينات اجتماعي به ميدان بياييد
امروز شرايط مقابله با تعرض راست بر سر حق پناهندگى در سوئيس، قطعا سخت تر از قبل است. اما در عين حال پتانسيل اجتماعى بسيار وسيعترى را ميتواند در كنار صف مدافعان حقوق پناهندگى و انسانى بكشاند. بايد از همين امروز كلاه و كفش پوشيد و به سراغ جامعه رفت. به سراغ سازمان ها و احزاب مدافع حقوق انسانى بايد مبارزه قدرتمندى را براي يك شكست و عقب نشينى سازمان داد. كاري كه مردم هلند، چهار سال پيش با روى كار آمدن جناح راست انجام دادند. چهار سال پيش در هلند نيز راست ترين جناح پارلماني روى كار آمد. اما دفاع از ارزش ها و معيارهاي انسانى دفاع از حق پناهندگى به يك جنبش عظيم اجتماعي و بي نظيري بدل شد. شعله هاي مبارزه در سراسر هلند افروخته شد و پلاتفرم راست با مشكلات و موانع جدي و وسيعي مواجه شد. بسيارى از طرحها از جمله طرح اخراج ٢٦٠٠٠ نفر به شكست مواجه شد و كلا اين دوران سخت ترين دوران براي خود احزاب راست نيز بود. سوئيس نيز اكنون در ابتداي اين مسير كشمكش و تقابل اجتماعي قرار گرفته است. فدراسيون سراسري پناهندگان ايراني بايد اين موقعيت ويژه را دريابد و با تمام قوا براي مبارزه عليه تعرض راست و سازماندهي يك اعتراض وسيع و اجتماعي آمده شود. نه جاي ترس است نه جاي ياس و ناميدى و درنگ. بايد به سرعت متحد شد و به ميدان آمد. پرچم دفاع از حقوق انسانى در دست هاي ماست. بايد آن را در قلب جامعه سوئيس برافراشت و نه تنها از حقوق پناهندگى كه از كل حقوق انساني و اجتماعي جامعه دفاع كرد
جمعه، مهر ۰۷، ۱۳۸۵
ثروتمند ترين هاي آمريكا
مالک کازينوهای بزرگ لاس وگاس به پيش بينی مجله فوربز، آدلسون روزانه ۲۳ ميليون و ۶۰۰ هزار دلار يا نزديک به يک ميليون دلار در هر ساعت درآمد دارد و انتظار میرود در سال ۲۰۱۲ تاج ثروتمندترين مرد دنيا را از سر بيل گيتس بردارد
مطلبي خواندني از سايت راديو زمانه
سهشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۵
نامه ائي به خدا
نامه نوشتن به اشخاص و شكوه كردن از اونها در ادبيات فارسي يد طولاني دارد اما عنوان اين مطلب رو كه مشاهده ميكنيد از سري نامه هاي گلايه آميزي است كه آقاي باكري در وبلاگشان مرقوم فرمودند ، شما هم بخوانيد
چهارشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۵
شبكه مهاجر
شبكه مربوطه كه اخير از حالت آزمايشي و تست برنامه بيرون آمده ديشب در يكي از برنامه هاش مصاحبه ائي داشت با مهران غفوريان كه در يك اتاق كوچك انجام ميشد . از آنجا ميگويم كوچك كه حركات دوربين به خوبي مشخص كننده اين موضوع بود . جائي كه براي مصاحبه در نظر گرفته شده بود داراي كمترين امكانات حرفه ائي بود و حتي ديوارهاي مكان مورد نظر به لحاظ سيستم صدا ، غير آكوستيك بود به طوري كه صداي انواع موتور و ماشين و بوقهاي آنها به هنگام پخش مصاحبه قابل شنيدن بود
نا خود آگاه ياد نمايش " از ماهوره تا عشق " افتادم كه اتفاقا در اروپا و اخيرا در سوئد نيز به روي صحنه رفته . اگر چه با اين نوشتارو ياد آوري نمايش مذبور قصد توهيني به متصديان اين تلويزيون ندارم ، اما تصورم اينست كه براي آغاز يك كار خوب بايد خشت اول رو كج بنا نذاريم كه اونوقت تا آخرش بايد همينجور مثل عقرب راه بريم
شبكه مهاجريا بهتر بگويم مهاجر نت ورك كه از انگلستان پخش ميشه سايت اينترنتي هم داره كه هنوز راه نيفتاده . به هر حال اميدوارم كه مجريان امر و مدير اين شبكه با تمامي مشكلاتي كه براي راه اندازي چنين پروژه هائي وجود دارد ، قدري وسواس به خرج بدهند . از مصاحبه با مهران هم كلي لذت برديم و كلي خنديديم فكر كنم بايد فيلم ايشون رو هم ديد كه در بارش صحبتهاي زيادي ميكرد و تكه هائي از اون هم به نمايش در اومد
دوشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۵
خوب ، هميشه نامش به نيكي ميماند
كسي را كه از روزهاي اول ميشناختم و فعاليتش در ارتباط با گروه پناهندگان ايراني در بلژيك قابل تحسين است ، شخصي است به نام انور مير ستاري كه در همه حال ياراي پناهجويان ايراني بوده است به سهم خود و عده ائي از پناهندگاني كه به اين امر اعتقاد دارند از ايشان سپاسگزارم . فيلمي را در همين زمينه ببينيد از بخش صداي فارسي آمريكا
یکشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۵
تفاوت عروسي گرفتن تو ايران و عروسي بلژيكيها - در كل عروسي فرنگيها
عروسي تو بلژيك و ممالك خارجه
ساعت ده الي دوازده صبح عروس و دوماد سوار بر ماشين و يا كالسكه به سمت درب شهرداري محل اقامت خود ميروند و سند ازدواج را امضا كرده و ده ها ! مهماني هم كه براي اداي احترام به دعوت زوجين تشريف آوردند حضور گرم و صميمي دارند و مراسم با گرفتن چند عكس و قطعه ائي فيلم پايان مييابد . بايد اضافه كنم كه اگر عروس و دوماد تعهد ديني هم داشته باشند به كليسا رفته و آنجا هم جملات ديني كه همگي در باره اش ميدونيم به خونه بخت تشريف ميبرند
عروسي تو ايران
كارت عروسي با بهترين كيفيت و با نوشتار آب طلا باشه
نزديك به دويست ، سيصد نفر ادم از سر پوز زني با فك و فاميلها ، همسايه ها و خلاصه كل آشنا ها دعوت ميشوند
از سه هفته قبل مراسم خريد لباس عروس و كت و شلوار دوماد و حلقه ازدواج و سرويس طلاي عروس خانم با كلي حرف و كنايه و اخم و تخم دور و بريهاي هر دو طرف آغاز ميشه
دسته گل عروس و ماشين عروسي ،خودش به تنهائي يك هفته وقت ميخواد
ظروف كرايه سيلور باشه قشنگه البته چيني طرح دار با ور وارمينگهاي شيك هم خوبه و اگر همخواني اينها با سفره عقد در يك سطح باشه و خنچه هاي عقد به طرز زيبا طراحي و گل آرائي بشن كه ديگه حرف نداره
سالن مربوطه جهت اجراي گروههاي زير زميني اركستر كجا واقع شده باشه بهتره
عكاس و فيلمبردار حرفه ائي كه توانائي ايجاد لوكيشن هاي ناز و بيست رو داشته باشه و يا موقعيت سوق الجيشي اونها را در اطراف شهر بشناسه .. ايشان بايد در تدوين فيلم شش دونگ حواسش جمع باشه كه از اقوام و آشنايان عروس خانم بيشتر فيلم گرفته باشه تا آقا داماد وگرنه كه بعدا هرچي ديده از چشم خودش ديده
شيريني ميريني - ببخشيد ديگه اينم يه اصطلاحه بابه ديگه - از بهترين قناد هاي شهر تهيه بشه و كيك عروسي هر چي طبقاتش بيشتر باشه درجه پوز زنيش بالاتره
شادباش و يا شاباش خودمون بايد به دلار و يا يورو باشه و اگه ساير اسكناسهاي بي رمق در بورس اسكناسهاي
جهاني در مراسم توزيع بشه ، كلاس عروسي پائين مياد
عروس خانم موقع خوردن شام فقط يك قاشق غذا ميل ميكنند اونم وقت اصرارفيلمبردار ، اين هم نه به اين خاطر كه شام به خاطر خرجهاي صورت گرفته از گلوي مباركشون پائين نميره ، بلكه از ترس خراب شدن آرايشه كه اينجوري ميشه
اخر شب هم هرچي ماشين ها بيشتردنبال سر ماشين عروس باشن و بيشتر بوق بزنن خيلي به مراسم حال دادن
خسته شدم .... اگه بخوام ادامه بدم ميره تا شب هفت و سالگرد و .....
علي به نرگس خانم : نرگس عجب شامشون مسخره بودها؟ ... اون شيرين پلو ديگه چي بود كلاسشون رو آورده بودن پايين
نرگس : علي جون تو فكر ميكني هر عروسي ميشه عروسي من و تو ... حالا تو شيرين پلو رو ميگي . من ياد كفشهاي عروس افتادم كه با اون قد كوتاش ، پاشنه پنج سانتي پوشيده بود تازه تاج سرش رو ديدي ... دستش شكسته بود و دسته گلش هم كه عين مال دهاتي ها بود تازه مامان دوماد رو ديدي چه لباس مسخره ائي تنش بود ..... واي علي اينو نگفتم خواهر عروس ميگن كه چهل سالشه و بايد مامانش ترشي بندارتش .... ديدي چه ايكبيري بود
علي به نرگس : نرگس بسه بابا بسه .... حالا من يه چيزي گفتم ها
نويسنده اين اراجيف بالا : مگه آدم مرض داره كه اين همه بدبختي بكشه و پول خرج كنه ، بعدش هم اين همه بشنوه .... خب يكدفعه برين تو محضر و شر قضيه رو بكنين ديگه .... شما كه چه بكنين و چه نكنين ، حرف پشت
سرتون هست ، خب مگه قرداد امضا كردين كه اينجوري باشه
پ . ن
با عرض پوزش اگر ديدين كه چيزي از قلم افتاده دو دليل داره . اولا اينكه من بيشتر از اينها حضور ذهن ندارم و دوم اينكه وقت نوشتن بيشتر رو ندارم . محبت كنيد در كامنت دوني اضافه كنيد
شنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۵
سالى يك كيلو و دويست گرم طلا
چند روزي كه قدري گرفتارم و سرم شلوغه و كمتر نوشتم و يا لينك دادم ، با تشكر از دوستاني كه به اينجا سر زدند ، بايد بگم كه كما كان وبلاگ دوستاني را كه هميشه ميخوندم ، مرور كردم و تا چند روز اينده هم بيشتر در خدمت دوستان خواهم بود
فعلا واسه اين كه دست خالي از اينجا نرويد اين لينك جالب رو مطالعه كنيد
یکشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۵
دولدونگ چيست
انتظار ميرود در چند ماه آينده برخی تغييرات و تصميم گيريها در مورد پناهندگان و پناهجويان در آلمان ايجاد شود که هنوز برگه " دولدونگ " دارند و اما اگر ميخواهيد بدانيد كه برگه مذبور ديگر چيست و قوانيني كه شامل تغيير خواهد شد - كدام است ، اين مطلب از وبسايت انتگراسيون ايرانيان ساكن آلمان را بخوانيد
یکشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۵
تشكلهاي ايراني خارج از كشور - بخش دوم
در بخش اول به اينكه چرا يك تشكل ايراني توانائي پويائي و همبستگي را در خود پيدا نميكند پرداختم و ياد آوري نمودم كه چون هميشه با زباني ساده به اين امر توجه كردم و تلاشم اينست كه از اصطلاحات علمي و جامعه شناسانه كه قدري هضمش براي بعضي خوانندگان سنگين است پرهيز كنم
در دمكراسي هاي مستقيم - يك خانواده و يا يك روستا كم جمعيت را نظر بگيريد - حل و فصل كردن موارد اختلاف و يا بررسي يك موضوع به راحتي و معمولا بدون مشكل صورت ميگرد و اگر اختلاف نظر بر موضوعي يدا شود و برگزاري يك و يا دوجلسه نقد و بررسي ميتوان در رفع آن كوشيد
اما در دمكراسي هاي غير مستقيم كه با پيدايش شهرهاي بزرگ بوجود آمده و خانواده و روستاي اشاره شده بخشي از آن ميشود ، تصميم گيري به عهده عده اي از نمايندگان آن دو جامعه نامبرده داده خواهد شد و اگر در اين تشكل اجماع نظر ديده نشود ، حل و فصل اختلافات ايجاد شده قدري با سختي مواجه خواهد شد چه برسد در دنياي امروز ما كه عصر ارتباطات ناميده شده و مسائل جهاني در يك چشم به هم زدن قابل پيگري ميباشند
حالا چرا اينرا گفتم ؟ ..... اين ها رو نوشتم كه رشته بحث دستتون بيفته كه به عنوان مثال اپوزيسيون حكومت ايران - مثلا قرار شده من ساده بنويسم - منظورم همون گروهاي مخالف سياسي خارج از ايرانه كه در حد يك كلان شهر با دمكراسي غير مستقيم در نظرشون بگيريم توي اين بيست و چند ساله گذشته نه تنها با هم كنار نيومدند بلكه حتي يكبار هم اگر دور ميز مذاكره نشسته باشند نه تنها در باب موضوعي به توافق نرسيدند بلكه هر كدوم سعي داشتند طرف مقابلشون رو بكوبند
در بخش اول به اينكه چرا يك تشكل ايراني توانائي پويائي و همبستگي را در خود پيدا نميكند پرداختم و ياد آوري نمودم كه چون هميشه با زباني ساده به اين امر توجه كردم و تلاشم اينست كه از اصطلاحات علمي و جامعه شناسانه كه قدري هضمش براي بعضي خوانندگان سنگين است پرهيز كنم
در دمكراسي هاي مستقيم - يك خانواده و يا يك روستا كم جمعيت را نظر بگيريد - حل و فصل كردن موارد اختلاف و يا بررسي يك موضوع به راحتي و معمولا بدون مشكل صورت ميگرد و اگر اختلاف نظر بر موضوعي يدا شود و برگزاري يك و يا دوجلسه نقد و بررسي ميتوان در رفع آن كوشيد
اما در دمكراسي هاي غير مستقيم كه با پيدايش شهرهاي بزرگ بوجود آمده و خانواده و روستاي اشاره شده بخشي از آن ميشود ، تصميم گيري به عهده عده اي از نمايندگان آن دو جامعه نامبرده داده خواهد شد و اگر در اين تشكل اجماع نظر ديده نشود ، حل و فصل اختلافات ايجاد شده قدري با سختي مواجه خواهد شد چه برسد در دنياي امروز ما كه عصر ارتباطات ناميده شده و مسائل جهاني در يك چشم به هم زدن قابل پيگري ميباشند
حالا چرا اينرا گفتم ؟ ..... اين ها رو نوشتم كه رشته بحث دستتون بيفته كه به عنوان مثال اپوزيسيون حكومت ايران - مثلا قرار شده من ساده بنويسم - منظورم همون گروهاي مخالف سياسي خارج از ايرانه كه در حد يك كلان شهر با دمكراسي غير مستقيم در نظرشون بگيريم توي اين بيست و چند ساله گذشته نه تنها با هم كنار نيومدند بلكه حتي يكبار هم اگر دور ميز مذاكره نشسته باشند نه تنها در باب موضوعي به توافق نرسيدند بلكه هر كدوم سعي داشتند طرف مقابلشون رو بكوبند
چند شب پيش داشتم حرفهاي شاهزاده رضا پهلوي رو گوش ميكردم - داخل پرانتز عرض كنم كه من چون گذشته بازهم تكرار ميكنم كه به نوعي طرفدار حكومت پادشاهي هستم منتها نه از نوعي كه در جهان سوم حكومت كرده و يا ميكنه و اگر ميبينيد كه رضا پهلوي رو شاهزاده خطاب ميكنم به اين خاطره كه اولا به لحاظ لغتي و معناي لغوي كسي نميتونه منكر بشه كه ايشون شاهزاده نيست و در غير اينصورت هم با دلايلي كه خودم براي خودم دارم براي ايشون احترام خاصي هم قائلم و همونطور كه قبلا گفتم ، الان هم تكرار ميكنم كه با توجه به صحبتهاش و مطالبي كه در دو كتاب آخرش به اونها اشاره كرده به نظرم قشنگ ترين نوع رفراندم رو براي ميهن ايراني ما پيش كشيده - كه در پاسخ به سوال بهارلو مجري بخش ميز گردي با شما كه از صداي آمريكا پخش ميشه گفت : من به اپوزيسيون ميگم كه بابا شما دعواتون سر اين نباشه كه حكومت بعدي ايران چي باشه و هر كدوم واسه خودتون تلويزيوني دست و پا نكنيد و براي مردم نسخه بپيچين . اول بيائين با هم تفكر و انديشه كنيم و دست در دست هم بكنيم تا ببينيم چه شكلي ميشه نوع حكومت فعلي رو عوض كرد ، بعد كه اين كار انجام شد اگر بر سر ادعاتون هستين كه بايد نوع حكومت بعدي را مردم با رفراندمي كه برگزار خواهد شد ، مشخص كنند ، به اونها در راه عملي كردن اين همه پرسي كمك كنيم
به هر حال تا به حال كه اين دمكراسي از نوع غير مستقيم براي دردهاي ايران افاقه نكرده و ما هنوز اندر خم كوچه دلبستگي و همبستگي به ذكر شعار ميپردازيم . ميدونين چيه من شخصا حيرون اين قضيه موندم كه چرا ما ايرانيها اينجوري هستيم . نميدونم واقعا قبل از شبه انقلابي كه در ايران شد ، مردم ما همينجوري بودند و داراي روحيه اينچنيني ؟ تا ميتونيم ميخوايم كه واسه ديگران بزنيم و يه جوري سر به كله اشون كنيم و خودمون بريم جاشون بشينيم
بگذريم شايد دوباره دنباله اي بر اين مطلب نوشتم
سهشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۵
راهنماي استكهلم و سوئد
كاري زيبا و در خور توجه از وبسايت استكهلميان كه براي آنچه كه ميخواهيم در باره سوئد بدانيم ما را راهنمائي ميكند
یکشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۵
شنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۵
تشكلهاي ايراني خارج از كشور
در ارتباط با اين كه ايرانيهاي خارج از كشور در زمره پر ادعا ترين مهاجران برون مرزي هستند و ادعا هاي ما ايرانيها در كشور و محل اقامت " دوم " بعضي اوقات سر به فلك ميكشد و از آن سو ميبينيم كه تركهاي مهاجر و يا اعراب و ديگر مليتهاي مختلف هميشه از ما جلو تر بودند و شايد موفق تر ، حرف و سخن بسيار است و ناگفته هاي اين موضوع شايد هيچوقت به شكلي صريح و رك بيان نگرديده است
قصد دارم چون هميشه به شكلي روان و به دور از استفاده از كلمات سلمبه قلمبه ، چند سطري در اين باب بنويسم
سوال اينست كه چرا هيچ تشكل ايراني نميتواند پويائي لازم را براي جذب مخاطب و يا هموطنش در ارتباط با موضوعي كه ميخواهند به آن بپردازند ، داشته باشد . ما ايرانيها ، به جز عده معدودي كه يكي دو سال قبل از انجام دگرگوني سياسي و همچنين يكي دو سال بعد از اين تحول كه همان انقلاب نيم بند سياسي بود ، از ايران خارج شدند ، تقريبا براي بدست آوردن يك وجه مشترك كه همان همكاري در زمينه هاي مختلف براي تشيكل يك انجمن مقتدر باشد ، ناموفق بوديم
در ارتباط با اين كه ايرانيهاي خارج از كشور در زمره پر ادعا ترين مهاجران برون مرزي هستند و ادعا هاي ما ايرانيها در كشور و محل اقامت " دوم " بعضي اوقات سر به فلك ميكشد و از آن سو ميبينيم كه تركهاي مهاجر و يا اعراب و ديگر مليتهاي مختلف هميشه از ما جلو تر بودند و شايد موفق تر ، حرف و سخن بسيار است و ناگفته هاي اين موضوع شايد هيچوقت به شكلي صريح و رك بيان نگرديده است
قصد دارم چون هميشه به شكلي روان و به دور از استفاده از كلمات سلمبه قلمبه ، چند سطري در اين باب بنويسم
سوال اينست كه چرا هيچ تشكل ايراني نميتواند پويائي لازم را براي جذب مخاطب و يا هموطنش در ارتباط با موضوعي كه ميخواهند به آن بپردازند ، داشته باشد . ما ايرانيها ، به جز عده معدودي كه يكي دو سال قبل از انجام دگرگوني سياسي و همچنين يكي دو سال بعد از اين تحول كه همان انقلاب نيم بند سياسي بود ، از ايران خارج شدند ، تقريبا براي بدست آوردن يك وجه مشترك كه همان همكاري در زمينه هاي مختلف براي تشيكل يك انجمن مقتدر باشد ، ناموفق بوديم
خودخواهي و خود بزرگ بيني و امي خواندن ديگران نسبت به سطح سواد و يا تحصيلات عده ائي ديگر از افراد كه آنها را در شان و مقام خود و يا احيانا به لحاظ سطح زندگي و يا همان ميزان تحصيلات ، در خور آنچه كه ما هستيم ، آنها را نميبينيم ، به عنوان دلائلي ميتواننند باشند كه اجتماعات ايرانيها را با شكست و ناتواني در انجام اداره يك گردهمائي موفق ميكند
در اين راستا بايد هجوم گسترده مهاجران ايراني و پناهندگان را كه چند سال بعد از انقلاب صورت گرفت را نيز به اين مقوله اضافه كرد كه تقريبا از قشر متوسط جامعه ايراني و يا به لحاظ سطح در آمد نيز در حد متوسط رو پائين بودند و اين درست برعكس چيزي بود كه در يكي دو سال قبل و بعد از انقلاب شكل گرفت چرا كه در ان زمان قشري از جامعه از كشور خارج شد كه به نوعي با حكومت قبل پيوند فاميلي و مالي داشت و يا ثروت خود را در خطر ميديد و ترجيح داد كه براي زندگي بهتر و " نگهداشت سرمايه اش " به كشوري ديگر عزيمت نمايد . نتيجه امر اين بود كه به لحاظ اقتصادي و ممر درآمد نيز جامعه ايراني به دودسته كاملا متفاوت تقسيم شدند
اگر چه معمولا نيروهاي سرمايه دار يا در اين تشكلها شركت نميكنند و يا اگر ميكند به خاطر استفاده از قدرت اقتصادي و احتمالا خط دادن به مسير خاصي براي آن جمع شكل گرفته بود ، لذا اكثر اين گروهها توسط همان اقشار به لحاظ اقتصادي ، كم در آمد بنا ميشد و براي خود دفتر و دستكي درست ميكرد و اسمش را " انجمن علمي ، فرهنگي ..... " غيره ميگذاشت و بعد از چند صباحي اگر صبحت از پولي ميشد كه قرار است به شكل كمكهاي دولتي كه بعضا توسط دولتها به اين تشكلها داده ميشود ، مخالفتها و دسته بنديها شروع ميشد و اختلافات بين اعضا بالا ميگرفت
از آنجا كه جماعت ايراني خارج از كشور و به تفكيك هر فرد ادعا دارد كه من بهتر از ديگري هستم و ديگري در حد و اندازه من نيست ومن زماني كه در مملكتم بودم ، در زمره خاندان اشراف و تحصيلكرده بودم و مقام و منزلت اجتماعيم در حد اشراف زادگان بوده و خانه ها و ويلاهاي شخصيم ! را رها كردم و به غربت پناه آوردم ...... ما ايرانيها تحمل يكديگر را نداشته و سعي ميكنيم كه زير اب يكديگر را بزنيم و دوست داريم در هر امري ادعا كنيم كه ما عالم و قاضي آن هستيم
ادامه دارد
سهشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۵
دوشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۵
اعطای شهروندی ايتاليا در گرو احترام به حقوق زنان
قتل ناموسی دختری پاکستانی در ايتاليا سبب به وجود آمدن بحثها و مجادلات زيادی بر سر راه تصويب قانون جديد مهاجرت و اعطای شهروندی به خارجیها شده است. در حالی که پارلمان ايتاليا خود را برای رای دادن به قانون جديدی آماده میکند که طبق آن اتباع خارجی پس از گذراندن پنج سال به صورت قانونی میتوانند درخواست شهروندی از دولت ايتاليا بکنند، هفته گذشته پليس اين کشور جسد سربريده دختری پاکستانی را در حياط منزل پدري خود در شمال ايتاليا کشف کرد
اصل مطلب
قتل ناموسی دختری پاکستانی در ايتاليا سبب به وجود آمدن بحثها و مجادلات زيادی بر سر راه تصويب قانون جديد مهاجرت و اعطای شهروندی به خارجیها شده است. در حالی که پارلمان ايتاليا خود را برای رای دادن به قانون جديدی آماده میکند که طبق آن اتباع خارجی پس از گذراندن پنج سال به صورت قانونی میتوانند درخواست شهروندی از دولت ايتاليا بکنند، هفته گذشته پليس اين کشور جسد سربريده دختری پاکستانی را در حياط منزل پدري خود در شمال ايتاليا کشف کرد
اصل مطلب
شنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۵
دبير كل بعدي سازمان ملل كيست
تا چندي ديگر شاهد انتخاب نهمين دبير كل سازمان ملل متحد خواهيم بود كه اگر چه نقش كليدي در مسائل بين المللي ايفا ميكند ، اما عده ائي بر اين اعتقادند كه در راستاي تصميم گيري هاي قدرتهاي بزرگ است كه نقش اين نمايندگان موجب است تحت اشعاع ديگر مسائل قرار گيرد
تاريخچه دبير كلي سازمان ملل بر ميگردد به اكتبر سال هزار و نهصد و چهل و پنج و اولين دبير كل اين سازمان از كشور انگلستان و به ترتيب دبير كل هاي بعدي كه از نروژ ، سوئد ، برمه ، اتريش ، پرو ، مصر و دبير كل فعلي از كشور غنا كه بيشتر عمر کاری خود را در اداره های مختلف سازمان ملل سپری کرده است . دومين دوره مديريت وي كه توسط شوراي امنيت اين سازمان به رسميت شناخته ميشود تا ماههاي آينده خاتمه خواهد يافت
چهره چه كسي به عنوان نهمين تابلو فرش ايراني خواهد بود كه براي نصب در ساختمان سازمان ملل به اين نهاد هديه داده خواهد شد
جمعه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۵
دوشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۵
خبرهائي از بلژيك
اين روزها نمايش يكي از عظيم ترين فرشهاي ساخته و يا بهتر بگم ، چيده شده توسط صدها دست هنرمند را ميتوانيد در ميدان اصلي بروكسل ببينيد . واقعا از زيبائي آن هر چه بنويسم كم نوشتم . دوربين زنده را هم ميتوانيد در وبسايت ايرانيان بلژيك ببينيد
اما خبرهاي ديگر از بلژيك اينكه تا چند روز ديگه مسابقه ديدني و به نمايش گذاشتن كشتيهاي زيبا و مجلل بادباني دنيا را نيز ميتوانيد در بندر آنتورپن ببينيد. عكسهائي از اين كشتيها رادر اين وبسايت به تماشا بنشينيد. اگر اشتباه نكنم از تاريخ نوزدهم تا بيست و دوم همين ماه برگزار ميشه و توصيه ميكنم كه حتما در صورت داشتن وقت اون رو از دست ندهيد. چهره شهر آنتورپن هم اينروزها به خاطر ملوانها و خدمه اين كشتيها حسابي ديدني شده . هر جاي شهر كه پا ميزارين افرادي رو ميبينيد كه يا لباسشون تماما سفيده و يا سر تا به پا سرمه ائي پوشيدند
همچنين نمايش زيباي بزرگترين بالن هاي دنيا را نيز ميتوانيد در تاريخ اول سپتامبر در ميدان بزرگ شهرداري سينت نيكلاس ببينيد . من هر دوي اين مسابقات رو سال گذشته از نزديك ديدم كه واقعا تماشائي بود ، خصوصا اين دومي كه با ديدن بالنهائي در اشكال باور نكردني ، انگشت ها بود كه به دندان گزيده ميشد
سهشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۵
«بدون شوهرم، هرگز»
اخيرا كتابى در آلمان منتشر شده بنام ”بدون شوهرم، هرگز“ از خانم ژوستين هارون مهدوى. اين كتاب قطور كه به زبان سادهاى نوشته شده، مجموعه خاطرات خانم مهدوى به عنوان همسر يك ايرانى است كه مدت يازده سال قبل از انقلاب در ايران، در شهرهاى مختلف زندگى كرده و از خصوصيات خوب ايرانيان از جمله مهمان نوازى و گشاده رويى و غيره ياد مىكند. شايد بتوان اين كتاب را به نوعى جوابى در مقابل كتاب جنجالى ”بدون دخترم، هرگز“ از بتى محمودى خواند
من اين كتاب رو نخوندم و هنوز هم فيلمي در بارش ساخته نشده كه تحليلش كرد ولي دست اين خانوم رو ميبوسم اگر روايت بتي محمودي رو كه با غلو بد ازش فيلم تهيه شده بود رو به تحليل كشيده باشه . درسته كه درهر مورد و مسئله ائي استثنا وجود داره ولي اينكه آدم از چيز بدي بخواد بزرگ نمائي كنه ، آدم بد جوري حالش گرفته ميشه
یکشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۵
شان پن در روياي رياست جمهوري آمريكا
حالا كه آرنولد شده فرماندار كاليفرنيا و قبلش هم اون گاو چرون فيلمها شد رئيس جمهور آمريكا مگه ما چيمون از بقيه كمتره كه در اين دنياي خر تو خر سياستمداران ، كاره ائي نشيم
..... ما كه سر از كار اين اقا در نمياريم كه چي شده يه هو با ايرونيها دلبستگي پيدا كرده و چپ و راست از ايرون و مقامات ايراني ديدار ميكنه
اكبرخان گنجي هم كه در حال مسافرت هاي ماركوپولوئي به سر ميبرند ، نگران جان از دست رفتن جان محمدي و شايد بد تر از آن جان ديگر زندانياني چون باطبي و ..... خيلي ديگر از اشخاصي كه شايد نامدار نباشند ولي صد پله سياسي تر از ديگران باشند ، هستند
من نميدانم چرا نميتوانم گنجي را باور داشته باشم و يا كسي مثل فرشاد ابراهيمي و يا .... براي من سوال است كه چرا گنجي با آن حرف گنده ائي كه در باره خامنه ائي زد و همه چيز را زير سوال برد ، هنوز نفس ميكشد و خيلي هاي ديگررا در گوشه خيابان و بيابان سر به نيست كردند و داروي نظافت به خوردشان دادند و يا با تير اندازي هائي كه در روز روشن به طرفشان كردند ، تا آخر عمر ويلچر نشينشان كردند
نه اين كه پاسخم را ندانم ، خيلي هم خوب ميدانم ..... فقط ميگويم كه سر نخ دست بعضي از اين آدمها بيايد كه كاسه داغ تر از آش نشوند
داشتم در باره شان پن و يا شون پن ميگفتم كه چه حضوري در ايران داشت و چه با شور حال به ديدار نماز جمعه رفت ..... عكسهايش را در جائي ميديدم و كلي حال كردم آدمهاي مفلوك و بي نوائي چون سليمي كه نان برادر شهيدش را ميخورد و در عرصه سينما و معاونت امور سينمائي وزارت ارشاد صاحب منصب بود و سالها جشنواره فيلم استاني را برگزار ميكرد و از همه ديگران بدتر مرتضي شايسته تهيه كننده فيلم و مدير هدايت فيلم كه انگاري تا به حال هنربيشه هاليودي نديده آدم رو ياد چه خاطراتي كه نمي اندازد ... بگذريم كه در باره فيلم و سينماي مملكت آنقدر ميدانم كه اگر بخواهم در باره اش بنويسم نياز به يك وبلاگ با همين عنوانهاست . مطلبي كه سيبستان در ان زمان داشت نيز خواندني بود ، قدري با جنس شيشه خورده حق مطلبش را ادا كرده كه بسيار زيباست . راستي بگويم كه با بي بي سي وداع گفت و مشغول راه اندازي راديو زمانه است كه مركزش از آمستردام است
شنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۵
بي بي سي دنبال چيست
به راستي بنگاه خبر پراكني به تنوع بي بي سي تا به حال نديديم . اين لا مذهب ها با پرداخت پولي كه براي بدست آوردن هر گونه اطلاعاتي پرداخت ميكنند، اخيرا از دنياي وبلاگ نيز غافل نماندند و سركي هم در دنياي وبلاگ نويسان كشيدند و باز هم نقش اصلي رو كسي بازي نميكنه جز آقاي دروووووووود يا همون بهزاد بلور
بي بي سي چند وقت پيش مطلبي داشت در ارتباط با اعتماد مردم به رسانه ها كه در پايان آمار قابل توجهي به همراه داشت كه البته در بر گيرنده نظر عموم نبود ولي به هر حال جامعه آماري مورد بحث بي بي سي وبلاگ را به عنوان يك رسانه جديد و نو پا در دنياي اطلاع رساني معرفي كرد و نشان داد كه اعتماد مردم به خاطر پاره ائي از مسائل به وبلاگ ها بيشتر از منابعي ديگر است كه اسم و رسم آنچناني در اينترنت دارند
به راستي بنگاه خبر پراكني به تنوع بي بي سي تا به حال نديديم . اين لا مذهب ها با پرداخت پولي كه براي بدست آوردن هر گونه اطلاعاتي پرداخت ميكنند، اخيرا از دنياي وبلاگ نيز غافل نماندند و سركي هم در دنياي وبلاگ نويسان كشيدند و باز هم نقش اصلي رو كسي بازي نميكنه جز آقاي دروووووووود يا همون بهزاد بلور
بي بي سي چند وقت پيش مطلبي داشت در ارتباط با اعتماد مردم به رسانه ها كه در پايان آمار قابل توجهي به همراه داشت كه البته در بر گيرنده نظر عموم نبود ولي به هر حال جامعه آماري مورد بحث بي بي سي وبلاگ را به عنوان يك رسانه جديد و نو پا در دنياي اطلاع رساني معرفي كرد و نشان داد كه اعتماد مردم به خاطر پاره ائي از مسائل به وبلاگ ها بيشتر از منابعي ديگر است كه اسم و رسم آنچناني در اينترنت دارند
قالبهاي وبلاگ بي بي سي و وبلاگ روزهفتم كه تقريبا با يك اصول ساخته شده ، به زيبائي و سادگي طراحي شده و در اين راه چگونگي طراحي اين صفحات كه به زبانهاي گوناگون نيز وجود دارد ميبايست تقريبا به شكلي فراهم شود كه بي بي سي و چيزي شبيه به وبسايتش در اذهان تداعي گردد
وبلاگ فارسي بي بي سي هم بيشتر توسط اميد فراستي اداره ميشود و مطالبش به روز ميگردد و گاهي هم آقاي نامدار آن را به روز ميكند . در كل ما مانده ايم كه اين همه تلاش براي عقب نماندن از چيست .
جمعه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۵
يك روز در بارسلونا
تو يكي از مطلبهام نوشته بودم كه قيمت رفت و برگشت از جائي كه هتل محل اقامت ما تا بارسلونا بود ، هشت يورو شده كه با عرض پوزش بايد بگم كه دو يورو گرون نوشته بودم و حالا اينجوري تصحيحش ميكنم
بارسلونا هم روي هم رفته شهر زيبائي بود اگر چه ما چند ساعتي رو بيشتر توش توقف نداشتيم . سرتاسر شهر موج ميزد از پوستر تبليغاتي كاتدرال اين شهر يا همون كليساي جامع شهر كه يكي از مناظر بسيار ديدني و زيبا بود شيوه ساخت و هنر معماريش قابل تحسين بود اگر چه من نه تنها به آثار و ابنيه تاريخي علاقه مندم ،اين مطلب رو از اين رو مينويسم كه چه زيبا اروپائيان عصر حجر مغزي خودشون رو با انقلاب رنساس به باد فراموشي سپردند ، چه زيبا قرون وسطي را كه حاكميت كليسا و مذهب ، بد ترازافراط گرائي اسلام الان بود رو بغل زدند و حاكميت نماينده خدا بر روي زمين كه كسي نبود و نيست الي خودشون رو حاكم كردند
اگر چه الان تمامي اين بناهاي مذهبي به عنوان يك شاهكار تاريخي - ملي و مذهبي مورد توجه آدمهاست ، ولي حقيقت اين بوده كه تعصب مذهبي و حاكميت ديني چنان قدرتي دردست داشته كه نمادش ميتونه ساختمانهاي عظيم و پر هزينه كليساها و ابنيه مذهبي در تمامي نقاط اروپا و دنيا باشه
اين امر در باره تمامي اديان صادق هست تنها به اروپا ختم نميشه . ولي انچه كه مد نظر اين حقير است همان به گوشه راندن مذهب در كنج قلب و دل اشخاص است و دين را امري فردي و قلبي كردن ، و نه دخالتش در امور زندگي . مداخله اش نيز با سياست بماند كه اصلا در زمره مضرترين ها براي جامعه است
بگذريم ... ما هم به اين كليسا سري زديم و سوار بر اين دوچرخه توريستي شهري كه دقيقا ربروي كليسا منتظر مسافرانش بود به چند نقطه از شهر سرك كشيديم
به قول نسرين گرامي نويسنده وبلاگ " من در غربت " اسپانيا به نظر من هم ارزان اومد و بر عكس آنچه از گرانيش حتي در روزنامه هاي بلژيك خوانده بودم ، خبري نبود . قيمتها مناسب بود و سرويس دهيها نيز خوب
نقطه ضعف بارسلونا به نظرم كثيفي راه آهن شهري و همچنين ايستگاههاي قطار بود كه با توجه به توريستي بودن شهر اگر چه قدري دور از انتظار نيست اما براي يك شهر به اين عظمت كمي بد جلوه ميكند
اتوبوسهاي توريستي فراوان و همچنين محلهاي اطلاع رساني كه براي مسافرين نياز است در سطح شهر به انبوه يافت ميشود و از اين بابت مشكلي را در پيدا نمودن مكان و يا نقطه ائي تماشائي پيدا نميكني . در كل بارسلونا هم ديدني است و هم رفتني !.... شماهم برويد حتما
چهارشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۵
دوشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۵
شنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۵
Fuck the system
خيلي ببخشيد كه مطلب را با عنواني اينچنين آغاز كردم ، باور بفرمائيد كه اين عكس هم از همان سوغاتي هاي اسپانيا است منتها اينبار اين مردك انگليسي به پست ما خورد و علاوه بر اين كه چند تا عكس يواشكي ازش گرفتم ، قدري هم با زبان الكن انگليسي مان سرش را به درد آورديم
شاكي انگليسي از سيستم دولتي به اين شكل نديده بودم و جالب اينكه وقتي در حال آمدن به سمت بار هتل براي نوشيدن مشروبات الكلي و يا غير الكلي ! بود نوشته روي پيراهنش نيز جالب تر از نوشته پشتش نظرم را به خودش معطوف كرد
Power to the people
قدري باهاش گپ زدم ، آدم شوخ مزاجي بود و در عين حال مطلع ، از اونهائي نبود كه از سيستم حكومتي و دولت و سياست و جغرافيا .... چيزي ندونه و مثل خيلي از توريستهاي ديگه كه از اول عمرشون خوشي كردن و از دنياي همه آدمهاي ديگه و خبرهاي روز بي خبرند ، باشه
كارمندي بازنشسته بود كه به اتفاق همسرش براي تعطيلات يك هفته ائي از انگليس به اسپانيا اومده بودند ، عاشق اسپانيائي ها و خون گرميشون شده بود و ميگفت كه ايكاش يه روزي ما انگليسيها آدمهاي خوش مشربي بشيم
به هرحال موضوع و سوژه ائي بود كه گفتم شايد ديدن تصاوير تي شرت اين مرد انگليسي جالب باشه و شما ها هم از ديدنش بدتون نياد
پنجشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۵
فيلمي از پناهجويان در بلژيك
امروز وقتي ايرانيان بلژيك رو ميخوندم لينك مربوط به فيلم پايان اعتصاب غذا توسط تعدادي از پناهجوها رو ديدم كه توسط مهرداد عارفاني تهيه شده بود . كار زيباي مهرداد در اديت اين فيلم و موسيقي بسيار زيبائي كه براي اين كار انتخاب كرده بود، دردمندي بچه هاي پناهجو رو نزد بيننده هاش بيشتر كرده و راستي راستي كه چقدر اين پناهنده ها زجر ميكشن تا اينكه بتونن به دولتها بفهمونن كه مشكلشون چيه . فيلم با ديالوگ فرانسه شروع ميشه كه بلافاصله ترجمه فارسي هم ميشه
فيلم رو ببينيد
اشتراک در:
پستها (Atom)