مرده پرستي خوبه يا بده
چند روز قبل كه به سر كارم رفتم با كمال تاسف شنيدم كه مسئول قسمت مان فوت كرده ان هم در سن چهل و هفت سالگي كه براي بلژيكيها در نوع خودش نوبره
قبل از هر چيز بايد بگم كه خداوند رحمتش بكنه چون آدم خوبي بود ، شوخ بود و شاد و شنگول و احساس مديريتي را به خودش نميگرفت . به هر حال بعد از اين رئيس شركت آمد و همه رو تو دفترش جمع كرد ، رو كرد به همه و گفت كه فلاني امروز صبح مرده و من كه برام جالب بود بدونم عكس العمل اين ادمها در مقابل يه همچي خبري چيه ، جداي از اين كه از ناراحتي نتونستم جلوي احساسات شرقيم رو بگيرم و گريم گرفت ، ديدم كه قيافه آدمها براي يه لحظه شبيه علامت ! شد و بعد از چند دقيقه انگار نه انگار كه اتفاقي افتاده و همه چيز به حالت عادي خودش برگشت
كار از نوع شروع شد و طبق معمول صحبتهاي روز مره ادامه يافت
حرفم سر اينه كه اگه تو مملكت ما اداب و روسوم مربوط به مرده پرستي يه جورائي از بين بره چقد خوبه . اولا كه الان شنيدم روز مرگ ادمها بيشتر شبيه به مراسم مد لباس مشكي شده و پوز زني ها سر اينكه كي بيشتر غش بكنه و جيق بزنه و داد بزنه روز افزون شده
دوما مراسم بخور بخور تا شب هفته عزيز از دست رفته خدا بيامرز كه اگه زنده بود نميخواست همچي اتفاقاتي براش بيفته و از اين جور مراسمها براش گرفته بشه ، ادامه پيدا ميكنه و بعدش هم نزديكترها تا شب چهلم همون عزيز از دست رفته كه معمولا بعد از مرگ عزيز تر هم ميشه ، كنگر ميخورند و لنگر ميندازند . از مراسم اولين سالگرد و دومين سالگرد .... اين عزيز از دست رفته فاكتور ميگيرم و به دنباله ماجرا نظرتون رو جلب ميكنم
سوما اونهائي هم كه از راهاي دور و نزديك تشريف فرما شده بودند و سالي يكبار احوال اين عزيز مرده رو نميگرفتند ، با ناراحتي كه همراه خودشون يدك ميكشن ، زير لب غر ميزنن كه اي بابا حالا چه وقت مردن بود ، به سر خونه و كاشونشون برميگردند و كلي غيبت شروع ميشه كه چرا مراسمشون اينجوري بود ، چرا غذاشون اون جوري بود ، چرا سرويس اياب و ذهاب براي تدفين از دست رفته دچار مشكل بود ، چرا اسم فاميلي ما رو تو اعلاميه ننوشته بودن و يا پس و پيش نوشتن ، چرا سنگ قبر طرف رو از مرمر نساخته بودن و چرا دسته گلهاي سفارشيون اينجوري بود و خلاصه كلي صفحه پشت تك و طايفه اون عزيز از دست رفته ميزارن كه بيا و ببين
عذابتون ندم كه ديدم همه چيز بعد از فوت اين آقا تموم شد و با دادن يك نامه كه مراسم تدفين اين طرف از ساعت فلان تا ساعت بهمان در فلان آدرس برگزار ميشه ، تموم شد . نه نهاري و نه شامي ، نه شب هفتي و چهلمي و نه قاري قران و بالا منبري
يه جورائي براي اين سادگي مردن طرف دلم سوخت ولي چقدر خوبه كه دور ازتعصبهاي خشك ديني و مذهبي ، اين دنگ و فنگهاي غير عقلاني مراسم فوت رو دور بريزيم و براي آدمها زندگي نكنيم ،
براي خودمون زندگي كنيم
۱ نظر:
we are living in NORWAY. my friends fader died last month so I decided to buy a bunch of flowers for him.the bunch of wite flowers that were designed beutifully,I discovered his sun had just one rose ,Ishoked when I underestod my bunch is the bigest.
ارسال یک نظر