یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۵

بحثي در باب مهاجرت و پناهندگي / بخش سوم


در ادامه سلسله مباحثي كه در ارتباط با زندگي ايرانيان در خارج از ايران مطرح ميگردد عوامل بسياري باعث رضايت خاطر و در بيشتر موارد نارضايتي آنان را فراهم ميسازد


عواملي چون نظم در زندگي اجتماعي ، احترام به حقوق فردي و جمعي و استفاده از ابزار در جهت زندگي بهتر براي شهروندان و..... از جمله مواردي ميباشند كه ديدگاه اين افراد را به سوي خود جلب ميكند


در اين ميان هستند مواردي بسيار كه نارضايتي ميهمانان را در كشور ميزبانشان فراهم كرده است . براي مثال و در يك بيان كلي بايد گفت كه خارجي ، خارجي است چه در فرانسه باشد ، چه در كانادا ، چه در هلند ، چه در آلمان وبقيه كشورهاي ديگر


به عنوان نويسنده اين وبلاگ و كسي كه در تمام اين مدت چهار سال گذشته اخبار مخصوص به مهاجرت و پناهندگي و خبرهائي كه به عنواني با اين مقوله در ارتباط بوده را در اين وبلاگ براي خوانندگان آورده است عنوان ميدارم كه مشكلات در خصوص زندگي خارج از كشور چه به شكل مهاجرت و چه به شكل پناهنده شدن در حد نوشتارهاي كوتاهي از اين دست حل شدني نيست و بررسي آن نياز به تحقيقاتي دارد كه صرفا از لحاظ تئوري و يا خواندن دروس آكادميك نيز نميتوان به بررسي كامل تمامي جوانب امر ادعا نمود ، بلكه تجربه كاري در ارتباط با موضوع نيز مكملي است كه ميتواند ما را در بررسي دقيق تري راهنمائي نمايد


گفتارم را در اين خصوص با گفته يكي از مجريان تلويزيون بي بي سي در ارتباط با مهاجرتش از آسيا به آفريقا و سپس از آنجا به بريتانيا آغاز ميكنم


جورج آلاگايا يکی از مجريان با سابقه برنامه های خبری بی بی سی ميگويد

من در قاره آسيا(سری لانکا) به دنيا آمدم. به قاره آفريقا (غنا) مهاجرت کردم و در قاره اروپا(بريتانيا) اقامت گزيدم. اينها پله های ارتقای يک خانواده مهاجر در جهت يک زندگی بهتر بود
انگيزه ما برای مهاجرت از زادگاهمان در چهل سال پيش، تفاوت چندانی با دلايل مهاجرتهای امروز نداشت
اما واقعيت اين است که ما در آن زمان برای اين مهاجرت راهی قانونی برگزيديم در حاليکه امروز برخی از مردم راه های پر مخاطره ای را که اغلب غير قانونی هستند و هزينه سنگينی در پی دارند، انتخاب می کنند



اما برخی ديگر نيز هستند که در واقع در کشور خود تحت آزار و اذيت نيستند بلکه به دلايل اقتصادی به کشوری ديگر پناه می برند
اما در هر حال انگيزه آنها با انگيزه ما مساوی است؛ آرزو برای بهبود شرايط سختی که در تقديرشان رقم خورده است
اين واقعيت که مهاجران امروزی جان خود را به خطر می اندازند، يک حقيقت بنيادی را درباره مهاجرت تائيد می کند؛ کوشش مردم برای جدا شدن از کشورهای فقير و توسعه نيافته و حرکت به سوی کشورهای ثروتمند با ثبات، درست همانند جريان آب از بلندی به سراشيبی، امری اجتناب ناپذير است



هر کودکی که در کنار ساحل ماسه بازی کرده باشد می داند که تلاش برای از جريان انداختن امواج چه بيهوده خواهد بود
اگر حرکت آب معلول طبيعت است، مهاجرت نيز معلول تاريخ است. مسئله اکنون متوقف کردن مهاجرت نيست، بلکه کنترل آن است


او در ادامه گفتارش ميگويد كه : فکر می کنيد وضعيت بريتانيا بدون نيروی کار و مهارت های حرفه ای مهاجران هندی اکنون چگونه می بود؟


حدود ده هزار نفر از اين مهاجران در مراکز بهداشت و درمان دولتی بريتانيا کار می کنند. نظام خدمات بهداشتی و دولتی بريتانيا هنوز کاملا به نيروی کار استخدامی از خارج وابسته است.
طبق آمار وزارت کشور بريتانيا، در سال گذشته بيش از 44 هزار نفر برای کار در مراکز بهداشت و درمان به اين کشور مهاجرت کرده اند


از گفتار اين شخص حقيقي كه بگذريم گفتارهاي اشخاص حقوقي در اين زمينه نيز خالي از لطف نيست كه بدانيم توني بلر نيز قضيه مهاجرت و پناهندگي را امري ضروري براي اقتصاد بريتانيا مي شمارد و خدمات عمومي امروز بريتانيا را مرهون مهاجرت خارجيان ميشمارد


وي بيان ميدارد كه : در هفت سالی که حزب کارگر بريتانيا اداره امور اين کشور را در دست داشته است، موضوع مهاجرت و نظام اعطای پناهندگی، ضعف اصلی اين حزب تلقی می شده است


به نظر مي آيد كه مهاجرت از كشوري به كشوري ديگر در تنها هميشه باعث پيشرفت در ابعاد زندگي شخص مهاجر بوده ، بلكه چند برابر آن موجبات رشد اقتصادي را در كشور ميزبان بوجود آورده است


در بياني كوتاه بايد گفت كه تجربه دوست گراميم آقاي كجوري گرامي در بيان اين مطلب كه آلمانيها به كساني كه در پوشش دروغين پناهندگي از كشورهائي چون سريلانكا و بلوك شرق و حتي خود آلمان شرقي سابق و قبل از پيوستنش به المان غربي و كشورههاي عربي به المان ميايند روي خوش نشان نميدهد و حاضر نيست كه آنان را سر بار بودجه مملكت خود كند ، انهم بودجه ائي كه از ماليات هاي سنگين مردمي اخذ ميشود ، قدري از نظر اين حقير خطا است . اولا كه دوست گراميم جامعه ترك زبان آلمان را كه بيش از دو نيم ميليون است و سالهاست كه در كشور آلمان زندگي ميكند را به فراموشي سپرده است كه چگونه موجبات رونق بازار اقتصادي اين كشور را در شكل و اندازه خود فراهم نموده است و بخشي از تدارك بازار را به شيوه سنتي ان در جهت پيشبرد منافع اقتصادي كشور آلمان به دست گرفته است و همچنين ايرانياني كه چه به شكل پناهنده و چه به شكل مهاجر در بدو انقلاب و بعد از ان راهي اين كشور شدند و آنان نيز به نوعي در رونق اقتصادي آن كشور سهيم بوده اند ، چه در شكل توليدات مستقيم و چه در منظر غير مستقيم ان


ادامه دارد

۳ نظر:

Sadegh Jam گفت...

اوائل خيلي برام مبهم بود كه چرا بايد يك كشور ديگر به ملتي ديگر كمك كند! اما با خوندن اين پست خيلي چيزها برام روشن شد.

اميدوارم موفق و پيروز باشيد

ناشناس گفت...

Your are Excellent. And so is your site! Keep up the good work. Bookmarked.
»

ناشناس گفت...

I say briefly: Best! Useful information. Good job guys.
»