یکشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۴


استاد شجريان در تالار فرهنگ جهاني آنتورپن


بالاخره موفق به ديدن برنامه استاد شديم و جاي همه اونهائي كه نيامده بودند خالي بود تا چند ساعت ديگه گزارش كاملي در باره همه چيز ميدم .


دو تا عكس ديگه هم اينجا گذاشتم . واما اصل گزارش :


مثل هميشه با نگاه زيركانه تعدادي اندك از تماشاگران خود را از ديده تيز عبور داد تا سنجش خودش را در ارتباط با برگزاري برنامه اش انجام داده باشد .


براي كساني كه با گوشه و رديف هاي موسيقي ايراني آشنائي دارند و توان حلاجي اشان در اين باب قوي است ، نميتوانم مطلبي تخصصي ارائه دهم چرا كه در اين زمينه بايد اعتراف كنم كه آشنائي اندكي دارم .


ولي در كل قسمت اول برنامه كه ميتوانست دلائلي چون آشنا نبودن با محل برگزاري و يا جمعيت حاضر در سالن و دلائل متعدد ديگري داشته باشد ، قدري دلچسبيش كمتر از قسمت دوم و اشعار زيباي انتخاب شده از سعدي بود .


از نظر من و مقايسه برنامه استاد با برنامه هائي كه سالها پيش تر از ايشان و البته با گروههاي ديگر ديده بودم ، كمانچه كلهر پوششي عجيب بر سايرين داشت و عليزاده با تمامي تواني كه نواختن سازش دارد ، قدري مقهور چيره دستي كلهر قرار گرفته بود .



همايون هم انگار جا پاي پدر بزرگوارش گذاشته ، فقط با اين تفاوت كه استاد از تجربه و سالها زحمت بهره برداري ميكند و همايون هم اكنون در ابتداء اين راه است . از فاصله دور براي من مشخص بود كه رگهاي گردنش را در زمان بالا خواندن ببينم و البته اين نيز امري است طبيعي چرا كه بايد رنج پدر را سالها دنبال كند .


مردم و جمعيت حاضر در سالن هم نهايت همكاري را با درخواستهائي كه هيئت برگزار كننده به هنگام شروع برنامه از آنها داشتند، نمودند . اين درخواستها شامل عكاسي و يا فيلم برداري در زمان خواندن آواز و اجراي برنامه بود كه به خوبي جامه عمل به خود پوشانيد .


سالن مربوطه با نمائي كه در عكسها ميبينيد يك حال و هواي سنتي داشت كه براي ايرانيها چشم گير و دلچسب بود و جالب توجه تر از همه اين مسائل حضور تعداد كثيري بلژيكي بود كه تصور ابتدائي من اين بود كه اينها از طريق دوستي كه احتمالا با بعضي از ايرانيها دارند به آنجا آمده بودند. ولي بعد كه كنسرت تمام شد چند نفري از اينها كه اتفاقا رديف جلوئي ما نشسته بودند شروع به صحبت كردن كه ما موسيقي ايراني رو دوست داريم و تعداي سي دي هاي ايراني را درمنزل خود داريم و خودشان انتخاب كرده بودند كه به ديدن اين برنامه بيايند .


در كل شب خوبي بود خصوصا براي ما كه بليط هم نتوانسته بوديم رزرو كنيم و باري به هر جهت رفته بوديم و شانس ياريمان كرد.


جاي همه را خالي كردم ، خصوصا دلم براي اون خانومه در غربت سوخت كه اين برنامه رو از دست داد و كلي ناراحت شدم .

هیچ نظری موجود نیست: