سه‌شنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۲


سياستهاى پناهنده پذيرى


سالهاست كشور افغانستان دست خوش جنگ، نارامي ، تضادقوميتها در فرهنگ ، مذهب ...ميباشد.فشار هاي ناشي از فقر اقتصادي و فرهنگي و همچنين پاره اي از موارد بالا باعث مهاجرت و خروج عده اي كثير از اين مردم به اميد يك زندگي بهتر و آزاد تر شده است.
طي سالهاي اخير علي الخصوص از سالهاي آغازين حكومت طالبان اين مهاجرتها رشد فزاينده تري به خود گرفته بود و دلائل اين امر نيز بر همگان مشخص است.
با مقدمه كوتاهي كه در فوق آمد، بايد  اين امر را خاطر نشان كرد كه رفتار با اين پناهجويان و بي خانمانها كه به اميد زندگي بهتر و امنيت بيشتر موطن خود را ترك نموده اند،بايد با اصول بين المللي همخواني داشته باشد.
اين مهاجران با تمامي سرمايه زندگيشان و بر كف نهادن جانشان،هزاران خطر را به جان خريده ،سر مايه هاي خود و كشورشان رادر همان اندازه كه در توانشان بوده  به  قاچاقچيان انسان( يا ميتوان بهتر گفت به اروپا )داده اند و موجبات رشد و شكوفائي اين قاره سبز بودند.كه البته اين امر شامل همه مهاجرين و پناهجويان ميباشد.
اينك پس از گذشت 2 يا چند سال پر از فراز و نشيب با شرايط پناهندگي و در بعضي موارد سرويسهاي نه چندان خوب به ناگاه تصميماتي براي اخراج آنها انديشه ميشود.


كشورهای مهاجر پذير ديروز-اينك در سياستهايشان تجديد نظر به عمل آورده و جملگي در صدد اتخاذ سياستهاي جديد بر مي آيند...يورداك (يا همان بانك اطلاعاتی انگشت نگاري) تا بدين وسيله بهانه اي خوب براي بازگرداندن اين مردمان بي پناه داشته باشند.
كشور انگلستان كه سال قبل با توافق دولت فرانسه حدود يكهزار پناهجو ساكن در كمپ كاله را راهي كشورش ميكند،اينك به شكلي نا باورانه و به بهانه بر قراري امنيت درافغانستان و بدون هيچگونه اطلاع قبلي كه حتي اين پناهندگان توانسته باشند مطالبات خود را كه در يي چند سال اخير با زحمت و كاربه دستش آورده اند را جمع آوري نمايند( يك منفعت ديگر براي قاره سبز )به افغانستان ديپورت مينمايد.
دانمارك نيز به نوعي ديگر و بلژيك همچنين،  احتمالا آلمان و سوئد و ...تا چندي ديگر اين امر را به تحقق خواهند رساند.
شايد حال كه بحث از بازساري افغانستان پيش آمده و قرار است جملگي اين كشورها در اين امر خدا پسندانه!!!! شركت نمايند،باعث اتخاذ چنين تصميماتي بوده,كه البته ميباست عكس آن صادق تر باشد.ويا توانائي اين سرمايه گذارها با استفاده از نيروي كارارزانشان و در ممالك خودشان مقرون به صرفه تر خواهدبود .آنهم سرمايه گذاري در بخش صنايع وابسته و مونتاژ.
موضع حال حاضر بلژيك و بحران پيش آمده براي اين پناهجويان كه حدود يكهزارو اندي ميباشند تنها مشكل سياست پناهنده پذيري اروپا و بلژيك نيست.اعتصاب غذاي خشك و تر نيز شايد تا اندازه اي اين دولتها را مجبور به اتخاذ تصميمات تازه نمايد ولي زود گذر و شامل حال زمان خواهد بود. نشان دادن يك چراغ سبز براي مدت كوتاه و بر له پناهندگان مورد بحث ما نيست ،بلكه بحث بر سر اين است كه دولتهاي آزاديخواه و دمكرات جهان باچه مبنا و بر چه اساسي اولا مواد اعلاميه حقوق بشر را ناديده ميگيرند و ثانيا با توجه به دانسته هاي خودداز قوانين پناهندگي ,چگونه در اين مورد اتخاذ به تصميم گيري مينمايند.
براستي اينها كه خود پايه و ستون اين خيمه شب بازيها رادر دنيا پايه ريزي ميكنند و از طريق بوقهاي تبليغاتي و شبكه هاي خبريشان هر چيزي را به خورد مردم دنيا ميدهند از مسائل ممالكي چون افغانستان ،ايران، سوريه، عراق ،آلباني و ...كشورهاي قاره سياه كه روزگاري جزو مستعمرات و يكي از استانهاي كشورشان بوده بي اطلاعند.( ساده انگاريست )

آقايdewael وزير داخلي بلژيك در آخرين صحبتهايش بيان ميدارد كه از آغاز سال 2004 براي پناهجويان افغان و نه جمله پناهجويان!!!! تصميمات جديدي اتخاذ ميگردد.كه به نظرم كليه عزيزان بايد گوش به زنگ اين قضيه باشند كه دوباره به وعده  نه چندان مناسبي كه هفته هاي قبل از اين جريان  و با دادن يك پاسخ مثبت به چند ايراني داده شد ،اكتفا ننمايند و اين معضل را ،مشكل خودشان كه در حدود سيصد نفر ميباشند ،ندانسته و در بيانيه هاي خود از آن به عنوان يك مشكل و معضل امر پناهنده پذيري و براي تمامي پناهندگان با هر مليتي قلمداد نمايند.
به اميد شنيندن خبرهاي خوش اگر چه ميدانيم ضعيف هميشه پايمال است.


هیچ نظری موجود نیست: