دوشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۵

لنگش كن


امروز از صبح به اين قضيه فكر ميكردم كه چرا هر كسي غربت نشين ميشه از دور ميگه لنگش كن و چرا اونهائي كه تو وطن نشستن با اين لنگش كن ها سر ناسازگاري دارند و ميگن شما بيرون گود نشستيد و ميگين لنگش كن


راستش اين شايد يه مرض باشه كه ما غربتي نشينها اگر چه از ميهن دوريم ولي يه جورائي دلمون واسه مملكت و مردممون ميسوزه ، وگرنه مرض نداريم كه پول اينترنت بديم و وقت بزاريم و هزار و يك ناسزا رو تو ايميل و كامنت ببينيم و بشنويم ، تازه به قول شما وطن نشينها بهمون خوش هم ميگزره


پس به اين نتيجه ميرسم كه ما اگر چه نه سر پيازيم و نه ته اون ، فقط به يك شكلي ميخواهيم بگيم كه هم مردممون و هم كشورمون رو دوست داريم و ميخوايم يه جوري بهشون آگاهي بديم ، حالا اين آگاهي امكان داره هر چند كوچك باشه و غير علمي . جدي خارج نشينها تا حالا به اين قضيه فكر كردين كه چرا اين جوريه

۱ نظر:

lakomeh گفت...

آقا با درود از وبلاگ آقای زهری به وبلاگ "پناهندگی "آشنا شدم والبته کار ومطلب در این رده کمتر میشود شاید یکی از عللش که بیش از 90%جماعت غیر سیاسی ایران هنگام درخواست پناهندگی همه نوع زندان وشلاق ومحکومیت داشتند وجانشان در خطر .حال که جواب گرفتند وقتی درخواست میشود حرکت حضوری یا کمکی به یه خانواده درحال برگرداندن بایران وجانشان در خطر دوستان ضمن عدم همکاری اظهار میدارندما سیاسی کار نیستیم حالا بماند که حمایت از عدم دیپورت یه خانواده پناهجو عمل سیاسی نیست بماندوقتی به محل تجمع میرسی از جمعیت بالای 80 هزار نقری تورنتو 50نفر حضور ند ارند و این جماعت شامل دعوت کنندگان وسازمانهای برگزار کنند میباشند آقا پر حرفی شد با مهر لاکومه