سه‌شنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۳

شايد بشه !


سلام رفقا!
من قبول شدم. يعنی پس از شش سال مبارزه ودوبار دادگاه رفتن موفق شدم قوانين ضدپناهندگی دولت المان راشکست بدهم وحق خودم را بدست بياورم. احساس عجيبی است احساس بودن .


باورکنيداگربخواهم همه احساسم را بيان کنم تمام کاغذهای دنياهم کم است. پس ازشش سال زندگی بدون هويت درالمان احساس میکنم هستم.منهم انسانم ومثل انسانهای ديگر حق زندگی دارم.


پس ازشش سال که در مهد دمکراسی درقلب اروپا بدون هويت زندگی کردم وهرلحظه نگران ازدست دادن همان موقعيت موقت هم بودم حالا ميفهمم که ماميتوانيم به انها بفهمانيم که ماهم انسان هستيم وحق زندگی داريم واين حق هرزنی است که ازجهنم کشورهای اسلامی گريخته وخودش را به يک کشور امن رسانده تا انجا بتواند فريادش را بگوش تمام دنيا برساند، که درممالک اسلامی چه جهنمی برای زنها درست کرده اند.


وقتی ازدادگاه پيروزبيرون آمدم تا مدتها باورم نميشد که انهاراشکست داده ام. وتامدتی اصلا نمی توانستم موقعيت خودم را بفهمم. دراين شش سال تجربه های سختی را پشت سرگذاشته بودم هميشه ميدانستم که تمام اين قوانين ضدبشری است که دشمن من وزنانی مثل من است اما هميشه هم ميدانستم که اين قوانين را با همبستگی و مبارزه ميشود شکست داد. شما هم ميتوانيد رفقا، باورکنيد.


محکم به بيدادگاههای انها برويد و سر انها داد بزنيد وبگوييد که امده ايد تا خودتان را به ثبت برسانيد، اين حق شماست ومطمئن باشيد که موفق ميشويد. من حالا ميفهمم که در کنار شما رفقا وبا همبستگی ميشود وجود داشت و ميشود به ثبت رسيد و ميشود همه اين قوانين ضد بشری و ضد پناهندگی را شکست داد.
من به آنها گفته بودم که به ايران برنمی گردم و انها نميتوانند مرا برگردانند واين ان چيزی که شما قاطعانه بايد به انها بگوييد و انها را مجبور کنيد که انرا باور کنند.


ما با همبستگی ودر کنار هم بودن ميتوانيم انها را شکست بدهيم مطمئن باشيد که ميشود ،شما هم امتحان کنيد حتما موفق ميشويد.


هیچ نظری موجود نیست: