زندگي ماشيني
اون اولا كه وارد بلژيك شده بوديم يه خانمي واسمون فريت ( سيب زميني سرخ كرده خودمون ) درست كرد و چون چند نفر از ماها باهاش رفته بوديم بيرون واسه خريد ، پيش خودمون ميگفتيم ، بابا اين ديگه چقدر ... گشاده حال نداره سيب زميني بگيره و پوست بكنه و بعدش هم خرد كنه و بعدش هم بريزه تو تابه تا سرخ بشه .
زمان گذشت و كم كم فهميديم كه نه بابا اين قضيه ربطي به گشادي و تنگي چيزي نداره بلكه سرچشمه از تنظيم وقت در يك زندگي ماشينيه . ما ايرونيها اگر تكه تكه هم بشيم از خورش سبزي و قيمه و آبگوشت و كله پاچه و آش رشته و ... اين چيزا نمي گذريم . ( زندگي ايرانيها به خاطر ترس از مسائل اقتصادي هميشه با احتكار كردن و قايم كردن در پستو ها همراه بوده ، همين الان هم كه به روش خيلي از ما ايرونيها كه در فرنگ زندگي ميكنند نگاه بشه ، يخچالهامون پر از گوشت فريز شده است و چيزاي ديگه . تو مملكت خودمون هم اگر كسي فرش يا طلا ميخريد به اميد اين ميخريد كه اگر بعدا دچار مشكل شد، بتونه از فروش مجدد اونها به پولي برسه و خلاصه اين قصه سر دراز دارد ..)
سيستم زندگي ما ايرونيها با روش زندگي در غرب كاملا متفاوته و تنها نقطه مشتركي كه تا حالا بين خودمون با اين بلژيكيها پيدا كردم غيبت كردنشون پشت سر آدمهاست . دست مريزاد كه تو اين قضيه پوز ايرونيها رو مشتي زدند .
اگر يه روز برين استخر ( واسه مثال عرض ميكنم ) ميبينين كه دو نفر اومدن شنا همراه با غيبت . وسط استخر آب ترمز ميكنند و يالا شروع كن ، يكي اين ميگه ، دو تا اون .
بگذريم از مرحله پرت نشم ..... داشتم در باره سيستم زندگي ميگفتم .
البته اين مسائل واسه خيليها تازگي نداره و اغلب به اين قضيه رسيدن ، ولي چيزي كه مد نظر اين حقير هست چگونگي كنار آمدن با اين سيستمه . اگر نتونيم به هر صورت خودمونه را با شرايط آدابته كنيم دچار مشكلات عديده در زندگي خواهيم شد .
اصولا در اروپا يك نفر با دستمزد هزار يورو در ماه ميتونه زندگي خيلي معمولي داشته باشه ، يعني به خودش زحمتي نده و اگر اين يكنفر بتونه در آمدش رو به بالاي يك هزار و پانصد يورو در ماه برسونه ميتونه خيلي راحت زندگي كنه ( ارقام ذكر شده تابع يكسري شرايط اجتماعي و خصوصيات فردي نيز ميباشد كه منظور من سير طبيعي يك جامعه آماري است )
حالا براي يك زوج اين ارقام رو ميتونين حدس بزنين كه تا چقدر بايد برسه . اين رو هم فراموش نكنيد كه نكته بالا بدون در نظر گرفتن بينش اقتصادي " ايراني زندگي كن " مد نظر قرار داده شود .
وقتي در آمد دو نفر ماهيانه به دو هزارو پانصد تا سه هزار برسه ، اونوقته كه وفق دادن ما با شرايط زندگي اروپائي شروع ميشه .
اولي : قرمه سبزي درست كنم كه چي بشه ؟ وقت ندارم ، خسته ام ...
دومي : اومدي اروپا افكارت هم اروپائي شده ، يادته تا ديروز آبگوشت بار ميزاشتي و انگشتات رو هم ليس ميزدي ؟
بازم دومي : حالا واسه ما موسلن ( غذاي رسمي بلژيك - يه چيزي تو مايه هاي صدف دريائي ) خور شدي و هات داگ و فريت ...
اولي : اصلا ميدوني چيه ، من يا كار ميكنم يا خونه داري .....
بازم اولي : كسي كه مثل سگ از بوق صبح كار ميكنه تا ... شب كه ديگه آشپزي نميكنه !
من ميگم : اصلا به اين كاري نداشته باشيم كه اولي خانومه يا دومي و يا حتي شايد آقا ، روي صحبتمون رو با كسي بر ميگردونيم كه خودش ادعا داره همه كاراش رو ميتونه بكنه ...
عزيز دل من تو اروپا اگه دوست داري اينجوري زندگي بكني بايد اون لفظ آدابته شدن رو خوب هضم كني . نميتوني ايروني باشي و ايروني بخوري و ايروني فكر كني . اگر اين جوري باشه همش تو زندگيت جر و بحث داري و مشكل و رو مشكل .
آقاي عزيز ، اينجا نميشه خودت لنگ و پاچه ديد بزني و زن و بچت رو بپوشوني ، اينجا نميشه خودت هزار و يك كار خلاف بكني و انتظار داشته باشي كه دخترت دوست پسر نگيره و يا پسرت سيگار و حشيش نكشه .
آگاهي دادن شرط اول براي هر چيزي و بعد هم براش زحمت كشيدن . بعضي ها فقط بلدند خوب حرف بزنند و تازه حرفاشون رو هم از ديگران قر قره كنند و پاي عمل كه بيفته كسي ديگه بايد انجام بده . به قول معروف حرصش رو اون ميخوره و بدبختيش رو بايد كسي ديگه بكشه .
ادامه دارد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر