تشكلهاي ايراني خارج از كشور
در ارتباط با اين كه ايرانيهاي خارج از كشور در زمره پر ادعا ترين مهاجران برون مرزي هستند و ادعا هاي ما ايرانيها در كشور و محل اقامت " دوم " بعضي اوقات سر به فلك ميكشد و از آن سو ميبينيم كه تركهاي مهاجر و يا اعراب و ديگر مليتهاي مختلف هميشه از ما جلو تر بودند و شايد موفق تر ، حرف و سخن بسيار است و ناگفته هاي اين موضوع شايد هيچوقت به شكلي صريح و رك بيان نگرديده است
قصد دارم چون هميشه به شكلي روان و به دور از استفاده از كلمات سلمبه قلمبه ، چند سطري در اين باب بنويسم
سوال اينست كه چرا هيچ تشكل ايراني نميتواند پويائي لازم را براي جذب مخاطب و يا هموطنش در ارتباط با موضوعي كه ميخواهند به آن بپردازند ، داشته باشد . ما ايرانيها ، به جز عده معدودي كه يكي دو سال قبل از انجام دگرگوني سياسي و همچنين يكي دو سال بعد از اين تحول كه همان انقلاب نيم بند سياسي بود ، از ايران خارج شدند ، تقريبا براي بدست آوردن يك وجه مشترك كه همان همكاري در زمينه هاي مختلف براي تشيكل يك انجمن مقتدر باشد ، ناموفق بوديم
خودخواهي و خود بزرگ بيني و امي خواندن ديگران نسبت به سطح سواد و يا تحصيلات عده ائي ديگر از افراد كه آنها را در شان و مقام خود و يا احيانا به لحاظ سطح زندگي و يا همان ميزان تحصيلات ، در خور آنچه كه ما هستيم ، آنها را نميبينيم ، به عنوان دلائلي ميتواننند باشند كه اجتماعات ايرانيها را با شكست و ناتواني در انجام اداره يك گردهمائي موفق ميكند
در اين راستا بايد هجوم گسترده مهاجران ايراني و پناهندگان را كه چند سال بعد از انقلاب صورت گرفت را نيز به اين مقوله اضافه كرد كه تقريبا از قشر متوسط جامعه ايراني و يا به لحاظ سطح در آمد نيز در حد متوسط رو پائين بودند و اين درست برعكس چيزي بود كه در يكي دو سال قبل و بعد از انقلاب شكل گرفت چرا كه در ان زمان قشري از جامعه از كشور خارج شد كه به نوعي با حكومت قبل پيوند فاميلي و مالي داشت و يا ثروت خود را در خطر ميديد و ترجيح داد كه براي زندگي بهتر و " نگهداشت سرمايه اش " به كشوري ديگر عزيمت نمايد . نتيجه امر اين بود كه به لحاظ اقتصادي و ممر درآمد نيز جامعه ايراني به دودسته كاملا متفاوت تقسيم شدند
اگر چه معمولا نيروهاي سرمايه دار يا در اين تشكلها شركت نميكنند و يا اگر ميكند به خاطر استفاده از قدرت اقتصادي و احتمالا خط دادن به مسير خاصي براي آن جمع شكل گرفته بود ، لذا اكثر اين گروهها توسط همان اقشار به لحاظ اقتصادي ، كم در آمد بنا ميشد و براي خود دفتر و دستكي درست ميكرد و اسمش را " انجمن علمي ، فرهنگي ..... " غيره ميگذاشت و بعد از چند صباحي اگر صبحت از پولي ميشد كه قرار است به شكل كمكهاي دولتي كه بعضا توسط دولتها به اين تشكلها داده ميشود ، مخالفتها و دسته بنديها شروع ميشد و اختلافات بين اعضا بالا ميگرفت
از آنجا كه جماعت ايراني خارج از كشور و به تفكيك هر فرد ادعا دارد كه من بهتر از ديگري هستم و ديگري در حد و اندازه من نيست ومن زماني كه در مملكتم بودم ، در زمره خاندان اشراف و تحصيلكرده بودم و مقام و منزلت اجتماعيم در حد اشراف زادگان بوده و خانه ها و ويلاهاي شخصيم ! را رها كردم و به غربت پناه آوردم ...... ما ايرانيها تحمل يكديگر را نداشته و سعي ميكنيم كه زير اب يكديگر را بزنيم و دوست داريم در هر امري ادعا كنيم كه ما عالم و قاضي آن هستيم
ادامه دارد