جزيره كرت ، بخش دوم

خوب بخش اول اين نوشته رو قبول دارم كه هيچ ربطي به جزيره كرت نداشت و از ولخرجي ! هاي من با وبسايت فليكر بود ولي اين قسمت رو ميخوام اختصاص بدم به فرودگاه بندر كرت با نام نويسنده شهير اين شهر و يا بهتر بگيم نويسنده معروف يوناني نيكوس كازانتزاكيس كه در ايران اون رو با كتاب ترجمه شدش به نام زورباي يوناني ميشناسند و آونهائي هم كه اهل فيلم و سينما باشند حتما فيلم آخرين وسوسه مسيح رو ديدن كه اين فيلم از روي نوشته ائي از همين نويسنده به فيلم نامه تبديل شده

فرودگاه چندان بزرگي نبود و به خاطر مسافرتهاي توريستي كه به اين بندر انجام ميشه ، ميتوان گفت كه قادر به پاسخگوئي مناسب به مسافران نبودند و سيستمهاي فرودگاهي نيز با نقائصي روبرو بود ، مثلا زماني كه ميخواستيد ساكهاي مسافرتي رو تحويل بدهيد بايد در يك صف بلند و بالا صبر ميكرديد تا برگه مربوط به وسائل رو ضميمه ساكها كنند و بعد از اين كه مراسم وزن كشي تمام شد بايد آنها رو با خود به يك صف ديگر انتقال ميدادي تا مورد بازرسي اسكن قرار گيرند و تازه از انجا بود كه بايد خود را براي صف ديگر كه همان كنترل پاسپورت و يا كارت شناسائي بود آماده ميكرديم

لحظه فرود به فرودگاه يكي از زيباترين منظره هاي اين نشست بود چرا كه باند فرودگاه دقيقا به فاصله چند صد متري از اب قرار داشت و قدري از پنجره هواپيما نگاه كردن به بيرون اگرچه با دلهره و اظطراب همراه بود اما به دينش مي ارزيد

چند تا عكس از فرودگاه كرت و زماني كه تو آسمون بوديم گرفتم كه همه رو گذاشتم تو فليكر . ديدنش خالي از لطف نيست . مطلب بعدي رو اختصاص ميدم به استفاده از انرژي خورشيدي در كرت كه يكي از نمايان ترين مظاهر شهري كرت بود و به محض ورود به شهر ابزار آلات مربوط به استفاده از نور خورشيد بر پشت بامهاي شهر نظر آدم رو به خودش معطوف ميكرد . همچنين از گرمي خوردن يونانيها و علاقه اونها به خوردن چيزائي مثل عسل و گردو و كنجد وباقلوا و بعضي وقتها مخلوطي از اينها كه خودش معجوني بود . عذابتون ندم كه بعد از چند روز تحقيق تازه فهميدم كه چرا تنديسهاي ساخته شده براي فروش به توريستها اينقدر داراي اشكال زيبا ! و ديدني هستند و در هر مغازه ائي كه پا ميزاريم به وفور از آنها پيدا ميشه

خواننده بخشهاي ديگر جزيره كرت باشيد كه براي خودش قدمتي دارد از زمان امپراطوري عثماني گرفته تا به حال