سه‌شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۵

بحثي در باب مهاجرت و پناهندگي / بخش چهارم


در بخش پيشين به فوائد اقتصادي مهاجرت و پناهندگي اشاره شد اينك نگاهي داريم به ادامه اين مطلب


كشورهاي ميزبان نه تنها از مهاجرين تازه وارد به كشورهاي خود ماليات اخذ ميكنند بلكه از پناهندگاني كه در خواست پناهندگي آنان مورد قبول دولت ميزبان قرار گرفته است نيز به راحتي نميگذرند و ماليات بر در آمد آنان اگرچه از طريق كمكهاي سوسيالي و يا دولتي باشد نيز به شيوه خود اخذ ميشود و اين تنها بهانه ايست كه هر چند بار يكبار در شبكه هاي خبري بين المللي ميبينم كه ميگويند مرزهاي خود را ميخواهيم ببنديم و جلوي " قاچاق انسان " را كه امروزه يكي از پر درآمدترين نوع قاچاق محسوب ميگردد ، را بگيريم


طبق آمار و ارقامي كه سازمان پناهندگي ملل متحد در يادداشتهاي ماهانه و يا سالانه خود ارائه ميدهد و با توجه به آنچه كه شعار بستن مرزها ناميده ميشود و يا اعمال قوانيني چون " يوروداك " و موارد ديگر ، هنوز كه هنوز است سيل مهاجرين و پناهندگان به كشورهاي توسعه يافته اروپا و آمريكا به لحاظ بازار كار ، همچنان پا برجاست


جواني كه دوران بلوغ خود را در كشورش سپري كرده و به سن مطلوبي به لحاظ كار رسيده است همچون لقمه ايست چرب و نرم در دهان اروپائياني كه با توجه به رشد منفي جمعيتشان ، وي را به انجام كارهاي كارگري مطالبه ميكند حال اگر اين فرد و يا افراد از طريق مهاجرت بدان كشور نيامده باشند چه بهتر كه چماقي را بر بالاي سر آنان داشته باشند كه تا چند سال نه تنها آنان را به بيگاري بكشانند بلكه جواب اقامت آنان را با امروز و فردا كردنها به تاخير انداخته تا فرد مذكور را آلوده زندگي در كشور كنند و بعد برايش حسابي جداگانه باز نمايند


اگر تصور عموم مردم اينست كه اينها سر بار مالياتي جامعه غرب ميباشند با يك كلام و براي هميشه ميگويم كه به بيراهه رفته ايد . اگر دولتهاي غربي را با فهم و شعور و فرهنگ خطاب ميكنيم اگر در مقياس كشورمان با يكي از اين كشورهاي اروپائي بر مي آييد و دائم ميگوئيد آنها خواسته اند كه همه چيز براي رفاه در اختيارشان باشد و اروپائيان را جامعه صنعتي خطاب ميكنيد بايد به همان اندازه بدانيد كه اگر بخواهند جلوي اين به قول شما سر بار بودجه ها را بگيرند كه به كشورشان نيايند ، برايشان كاري راحت و آسوده است


اروپا در دراز مدت براي تك تك اين افراد برنامه و نقشه دارد و هزينه هائي كه صرف ياد گيري زبان و يا دوره هاي حرفه ائي كار براي اينان مينمايد بدون دليل نيست و از آن طرف اگر نگويد كه ما مرزها را ميخواهيم كنترل كنيم و ديگر به نيروي كار نياز نداريم و هر كسي كه به شيوه غير قانوني وارد كشور شود بايد در كمپهاي بسته زندگي كند و احتمال اخراجش از كشور ميزبان ميرود ..... ترفندي است كه بايد وجود داشته باشد چرا كه در غير اينصورت ايران من وشما ميماند و يك جمعيت اندك و همه ميخواهند به عنوان زندگي بهتر و رفاه بيشتر راهي مقصدي ديگر شوند


اگر اينچنين نباشد كشورهاي پاره پاره شده شوروي سابق و يا يوگسلاوي سابق خالي از سكنه ميشود وهمه قصد عزيمت به دول پيشرفته را دارند


در كشور محل من يعني بلژيك اعراب مراكشي به عنوان اولين پديده هاي مهاجرت نبودند بلكه اولين گام را ايتاليا هائي به اين كشور گذاشتند تا با درخواست خود دولت بلژيك به كار در معادن مشغول شوند و پس از چند سالي كه اتفاق هائي ناگوار براي معدنچيان اين كشور ميافتد آنان درخواست هائي مبني بر تامين اجتماعي و كاري از دولت مينمايند و .... اين قصه سر دراز پيدا ميكند تا به كار گيري روسها و لهستانيها و تركها و در اخر هم مراكشي ها


از جمعيت ده ميليوني بلژيك بيش از يك ميليون نفر مراكشي اند و مسائل نژاد پرستانه در بلژيك با ورود آنان به اين كشور روز به روز افزايش يافته است ، عدم تطابق فرهنگي و رفتارها و هنجارهاي اجتماعي و مسائلي از اين دست موجبات نا آرامي هاي زندگي را در اين كشور دامن زده است . كنگو به عنوان بزرگترين مستعمره بلژيك داراي بيشترين جمعيت رنگين پوست اين كشور را دارد و اين مسائل تماما بر ميگرد به ريشه هاي اقتصادي ممالك پيشرفته


در هلند سوريناميها ، در آلمان جامعه تركها ، در بلژيك و اسپانيا جامعه مراكشيها و.... ودر همه جاي اين كره خاكي بحث مهاجرت و پناهندگي كه ريشه اصلي در اقتصاد دارد ، ديده ميشود


حال قوانيني كه كشورهاي ميزبان ميبايست براي اين شهروندان جديد دست و پا كنند تا اين عدم تطابق فرهنگي از بين برود و يا حداقل برايش راهكاري اختيار گردد ، تماما بر ميگرد به همت و تلاشي كه در اين راه ميبايست انجام ميگرفته و تا به حال از آن كوتاهي شده است


در كشورهاي مختلف قوانين داخلي وجود دارد كه بعضا دركشورهاي ديگر پسنديده نيست . اگر اشتباه نكنم بلژيك تنها كشوري است در دنيا كه راي دادن براي هر امري در ان اجباري است مگر اين كه از قبل اعلام شده باشد كه نياز به شركت در فلان انتخابات نيست . اين امر بنا به دليلي با اشكال مواجه بود چرا كه در اين كشور مهاجرين نيز حق اخذ تابعيت دومي را در صورت اخذ تابعيت بلژيكي نداشتند - چند هفته پيش اين قانون اصلاح شد - . از اينرو تمامي جمعيت مراكشي مقيم اين كشور كه ميخواستند تابعيت خود را حفظ كنند حاضر به انجام چنين كاري نبودند و به لحاظ حقوقي يكي از بزرگترين مشكلات اين كشور در زمينه هاي مختلف سر از زمين بيرون اورد و باعث شد روز به روز لايه نفاق و جدائي ما بين اين دو شهروندان بالا بگيرد و اين فقط يك نكته از صدها نكته ايست كه به آن اشاره شد . بحث ياد گيري زبان و و يا مشكلات عديده رفتاري و آداب و سنن و دين و مسجد و نماز و كليسا و غيره را كه همه از آن باخبريم و در اروپا به وضوح مشكلاتش را ميبينيم


در بخشي ديگراز اين مقوله به جبر بافت فرهنگي و انساني پديده مهاجرت و پناهندگي خواهم پرداخت و خواهم گفت كه چرا جامعه اروپائي نميتواند به مثابه يك جامعه امريكائي با توجه به خواسته خود كه همانا گرفتن پناهنده و مهاجر است عمل نميايد . به قولي خواهم نوشت كه چرا بايد دول مهاجر پذير با توجه به پيشرفت اقتصادي و توسعه اقتصادي خود همانطور كه خواستار تغيير بافت انساني هستند بايد به صورت جبري تغيير بافت فرهنگي را و يا حداقل هماهنگي با آن را نيز پذيرا باشند

۳ نظر:

ناشناس گفت...

Nice! Where you get this guestbook? I want the same script.. Awesome content. thankyou.
»

ناشناس گفت...

Very pretty site! Keep working. thnx!
»

ناشناس گفت...

Nice colors. Keep up the good work. thnx!
»